ما معتقدیم که ازدواج نیاز به آموزش
دارد و اجداد و نیاکان ما هم این آموزش را میدیدند. آنها از طریق ارتباطات چهره
به چهره و مشاهدهی رسومی که تا حد بسیار زیادی انعطاف ناپذیر بود و به دلیل ساده
تر بودن زندگی، آموزش مورد نیاز خود را از محیط خود دریافت میکردند.
درجواب اینکه چرا باید اول یاد بگیریم
سپس ازدواج کنیم باید گفت در دنیای جدید و دایم در حال تغییر و تحول فعلی ، با
رسوم بسیار منعطف و برخی اوقات حتی فروپاشی رسوم سنتی، با وجود زمان اندکی که
اعضای خانواده با هم هستند و تعداد نفرات کمتری که با هم زندگی میکنند، ما نیاز
داریم که برای ازدواج آموزش ببینیم و دربارهی آن یاد بگیریم. زیرا ازدواج یکی از
مهمترین تصمیمات تمام دوران زندگی است که به همهی جوانب زندگی(شغل،تحصیل،موقعیت
اجتماعی،خانه،فرزند،تفریح و...)تاثیر مستقیم وغیر مستقیم میگذارد.
برای
این که به لزوم این آموزش اندکی واقع بینانهتر نگاه کنیم، ازدواج را با چند مسألهی
دیگر زندگی روزمره مقایسه میکنیم.
الف)مقایسه گواهینامه رانندگی با
عقد ازدواج: گرفتن گواهینامهی رانندگی در مقایسه با عقد ازدواج
برای گرفتن گواهینامه ی رانندگی شما
لازم است که سه مرحله ی زیر را طی کنید.
1- معاینهی چشم و آزمون بینایی 2- امتحان آیین نامه و
قوانین رانندگی 4- امتحان رانندگی و اثبات مهارت رانندگی
اما برای عقد ازدواج تنها حضور در یک
دفتر ثبت ازدواج همراه با دو شاهد و اجازهی پدر دختر یا جد پدری (و در صورت عدم
اجازهی پدری یا جد پدری با موافقت دادگاه) و پرداخت هزینهی ثبت شما ازدواج میکنید.
رانندگی بد در بسیاری از موارد
موجب خسارتهای فیزیکی و عاطفی وحشتناکیمی شود، اما آیا ازدواج بد و نهایتاً
طلاق ، خسارتهای عاطفی، ارتباطی، مالی، افزایش تعدادکودکان تک سرپرست یا بی سرپرست
و غیره را در پی ندارد؟
ب)مقایسه برگزاری مراسم عروسی با
یادگیری دربارهی ازدواج:
صرف وقت برای برگزاری مراسم ازدواج در قیاس با یادگیری دربارهی ازدواج
مقایسهی جالب دیگری که می تواند به
روشن شدن موضوع کمک کند ، وقت و پولی است که افراد برای برگزاری و انجام مراسم
عروسی که تنها یک یا دو روز به طول میکشد صرف میکنند، در حالی که برای خود
ازدواج که یک عمر به طول می انجامد نه تنها چنان پولی صرف نمیکنند، حتی حاضر به
صرف وقت هم برای آن در بسیاری از موارد نیستند.
”دیوید اولسون“ میگوید: آنها انرژی زیادی را
برای انتخاب کیک عروسی صرف می کنند. کیکی که توسط میهمانان گرسنه طی چند دقیقه
مصرف می شود حال آنکه باید انرژی خود را برای آموختن اصول پویای ازدواج و بالا
بردن مهارتهای لازم برای همسرشدن و پدر یا مادر شدن به کار ببندند و متأسفانه این
اشتباه بزرگ جوانان ماست.
ج)مقایسه برنامهریزی برای شغل و حرفه
با ازدواج: برنامهریزی
برای شغل و حرفه در قیاس با ازدواج
مقدار وقتی که صرف آمادگی برای یک کار
یا حرفه میشود معمولا بسیار زیاد است. مثلاً اگر بخواهید مهندس شوید، به غیر از
این که باید دوازده سال دورهی تحصیلی را طی کرده باشید ، لازم است که پس از قبولی
در کنکور دانشگاهها ، چهار سال نیز به طور اختصاصی در مورد رشتهی مهندسی مورد
نظرتان تحصیل کنید.
بعد از تحصیلات دانشگاهی زمانی که شاغل شوید ، به زودی در مییابید که
سالها طول میکشد تا پس از تجربه آموزی و آموزشهای تخصصی دیگر بتوانید شایستگی
لازم را در حرفه و کار خود بدست آورید.
همه میدانند که پیشرفت شغلی و حرفهای
مسیری طولانی و پر پیچ و خم است که به تلاش نیاز دارد ، اما کمتر فردی هست که در
مورد صرف وقت و تلاش برای پیشرفت در شغل خود اهمال کند و آن را نادیده انگارد .بر
خلاف چنین رویکردی نسبت به شغل و حرفه و پیشرفت و موفقیت شغلی ، در مورد ازدواج
چنین دیدگاهی در جامعهی ما و اکثر جوامع بشری ملاحظه نمیشود.
در جامعهی ما برای
ازدواج کافی است کسی را در نظر بگیرید . اگر « عاشق »هم بودید که چه بهتر و اگر هم
نبودید اشکالی ندارد با هم طی چند جلسه آشنا خواهید شد و بعد هم ازدواج خواهید کرد
و روز بزرگ که فرا رسید مراسمی با شکوه برگزار خواهیدکرد که هر چه با شکوهتر باشد
بهتر است . بعد از آن همسران هستند و
راهنمایی اندک وکمبود آموزش و تجربه که گاه تا پایان زندگی ادامه خواهد یافت.لازم است به ازدواج حداقل در حد هر
برنامهی مهم دیگری نگاه کرد چه رسد به این که ما معتقدیم یکی از مهمترین برنامه
های زندگی هر فرد ازدواج اوست.