بلوغ یعنی رشد کافی. وقتی انسان به رشد کافی رسید می تواند
ازدواج کند. هنگامی
که از واژهی بلوغ سخن به میان می آید، به ذهن ما بیشتر بلوغ جنسی خطور میکند.
منظور از بلوغ، صرفاً بلوغ جنسی نیست؛ بلکه ﺑﻠﻮﻍ
ﺩﺭ 9 ﺯﻣﻴﻨﻪ می باشد:
1)ﺟﻨﺴﻲ: پایان دوران کودکی و
آغاز دوران جوانی و رشد قوّهی غریزهی جنسی است.
2)ﻋﻘﻠﻲ یا ذهنی یا
فکری:
عاقل کسی است که سنجیده رفتار میکند. یعنی بداند هر سخن جایی و هر نکته مکانی
دارد.
3)ﻧﻜﺎﺡ: بلوغ عقلی+بلوغ جنسی
4)ﻋﺎﻃﻔﻲ: کسی که احساساتش رو
کنترل ، ابراز و مدیریت کند .
5)اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ:کسی که نسبت به دنیای
پیرامونش احساس مسئولیت میکند.
6)ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ: قدرت تشخیص درست از
غلط و تصمیم گیری بدون تعصّب نسبت به آداب و رسوم غلط خانوادگی و فامیلی .
7)اﺧﻼﻗﻲ: دوری
گزیدن
از
صفات
اخلاقی منفی و روی آوردن
به صفات اخلاقی مثبت
8)اﻗﺘﺼﺎﺩﻱ: آیا میل و علاقه و جربزة
کار کردن دارد.
9)بلوغ اشُدّ: کسی که به همة بلوغ
ها رسیده باشد، بلوغ اشد دارد.
یعنی پایان دوران کودکی و آغاز دوران
جوانی و رشد قوّهی غریزهی جنسی است.
بلوغ جنسی پایان دوران
کودکی و آغاز دوران جوانی است . کسی که به این مرحله می رسد نه بچه است و نه بزرگ.
بلوغ جنسی یک تولد مجدد هست . وقتی به این بلوغ میرسیم در جسم ما تغییراتی پدید میآید
و همچنین در روح و روان و رفتارهایمان.
بلوغ جنسی در خانمها
معمولا بین 9 تا 14 سالگی اتفاق میافتد و در آقایان بین 11 تا 15 سالگی . این که میگوییم
یکی از معیارهای ما برای ازدواج بلوغ جنسی است ، منظور ما این نیست که مثلا اگر یک
دختر 10 ساله یا یک پسر 15 ساله به بلوغ جنسی رسید، برود ازدواج کند . منظور ما این
است که برای ازدواج حتما باید از بلوغ جنسی عبور کرده باشیم . میدانید چرا ؟
چون کسانی هستند بلوغ
دیر رس دارند . دختری 18 ساله میباشد ولی هنوز بالغ نشده است . این دختر نیاز به درمان
دارد . نمیتواند بگوید چون من 18 سالم شده میخواهم ازدواج کنم . باید مطمئن شوید
از بلوغ جنسی عبور کردهاید یا نه . ولی اشتباه نکنید رسیدن به بلوغ جنسی به منزله
ای این نیست که بروید ازدواج کنید .
لازم است پیرامون
تغییرات جنسی و جسمی و بهداشت و احکام مربوط به آن اطّلاعات کافی داشته
باشید.
البته تنها رسیدن به بلوغ جنسی و جسمی برای
ازدواج کافی نیست. این بلوغ بدون حضور عقل و دیگر
بلوغها هرگز شما را به آرامش و ازدواج سالم و موفّق نمیرساند.
در فرهنگ دینی ما «جهل » در برابر «علم » قرار ندارد. در حالی که در
فرهنگ یونانی «جهل » در برابر «علم » واقع می شود. در فرهنگ اسلامی و قرآن کریم و
روایات حضرات ائمه «عقل » و «جهل » در مقابل هم واقع میشوند از جمله «اصول کافی
باب عقل و جهل » چه بسا کسی که عالم باشد ولی در زمرهی جاهلان قرار دارد نه
عاقلان. «رُبَّ
عالمٍِ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ » ؛ چه بسا عالمی که جهلش او را کشته است.(نهج
البلاغه، حکمت 107)
شاید دانشجویی در فراگیری علم
از بهرهی هوشی بالایی هم برخوردار باشه و هزاران ابیات شعر را در حافظه داشته باشه،
در المپیادهای مختلف رتبههای بالایی کسب کرده باشه، در جشنوارهی خوارزمی رتبهای ممتاز کسب
کرده باشه، با این اوصاف علی رغم علم بالایی که داره اما از عقل کافی برخوردار
نباشه.
عاقل کسی است که سنجیده
رفتار میکند. یعنی
بداند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
کسی که به این بلوغ رسیده
باشد هر حرفی رو هر جایی نمیزند ، هر کاری رو هر جایی نمیکند ، با رفتارها و حرفهایش
ایجاد تنش نمیکند .
علی علیه السلام فرمودند:
عاقل اول فکر میکند سپس حرف می زند . جاهل اول سخن میگوید سپس فکر میکند .
مثال یک) یه چیزی میگه بعد میگه
چی گفتم ؟! کسی که به بلوغ عقلی رسیده نصیحت پذیره . کسی که به این بلوغ نرسیده
به نصیحت کسی گوش نمیکنه . توانایی درک شرایط رو نداره . هر چی براش توضیح میدی بازم
حرف خودش رو می زنه . انگار اصلا نمی تونه متوجه بشه ، اوضاع از چه قراره؟
مثال دو)کسی که به بلوغ عقلی
رسیده باشه توانایی حل مساله رو داره . کسی که به بلوغ ذهنی نرسیده این توانایی رو
نداره . می بینی دهها مسالهی حل نشده دور و برش وجود داره . وقتی باهاش حرف میزنی
، هزار تا کار نمیه کاره و رها شده داره . کسی که به بلوغ عقلی رسیده در ارتباط با
خودش و خانوادهاش مسئولیت پذیره .
مثال سه)امشب مهمون داریم . همهی
اهل خونه دارن کار میکنن . پسر 20 سالهی دانشجو جلوی تلویزیون ولو شده داره پیامک
بازی میکنه ! این قطعا به بلوغ عقلی نرسیده.از
اون طرف برادر کلاسه ششمش درسش رو خونده میاد میگه مامان کاری هست من انجام بدم ؟ اون
با 20 سال سن به بلوغ عقلی نرسیده ولی این پسر 12 ساله رسیده . چون این در ارتباط با
خانواده خودش رو مسئول میدونه اون نمیدونه .و یا برعکس دختر را فرض بگیرید.
یکی از ویژگیهای کسانی
که به بلوغ عقلی رسیدهاند این است که مسئولیت پذیرند و پاسخگوی نتیجه کارهای مربوط
به خودشان هستند . کسی که نه مسئولیت قبول میکند و نه پاسخگو اعمالش هست به بلوغ عقلی
نرسیده .
ببینید آیا با حق کنارمیآید
،روحیهی حق پذیری دارد یا به دنبال اثبات خودش است. اگر روحیهی حق پذیری داشت به
بلوغ عقلی رسیده است .
تشخیص کسی که به
بلوغ عقلی رسیده است:
آیا در مقابل خودش
مسئول هست؟ آیا کارهای شخصیاش را خودش انجام میدهد؟ آیا در مقابل خانوادش مسئول
هست؟ آیا سنجیده رفتار میکند؟ یعنی میداند "هر سخن جایی و هر نکته مکانی"؟
بلوغ عقلی+بلوغ جنسی=
بلوغ نکاح
کسی که به بلوغ عقلی و جنسی رسیده باشد میگوییم
که به بلوغ نکاه رسیده است.
سورة نساء آیة 6 : «یتیمان را بیازمایید
تا هنگامی که به سن ازدواج برسند (بلوغ نکاح) و اگر در آنها رشد کافی یافتید اموالشان
را به آنها بدهید»
کسی که احساساتش رو کنترل
و ابراز و مدیریت کند.
کسی که به بلوغ عاطفی رسیده باشد ،قابلیت برقراری رابطهی
عاطفی با اطرافیان را دارد . کسی که به این بلوغ رسیده است میداند احساساتش را کنترل
و ابراز و مدیریت کند .
مثال یک)باید یاد بگیرم که کجا
بخندم؟ ، کجا گریه کنم ؟ کجا داد بزنم ؟ ، کجا
اشک بریزم ؟ کسی که به بلوغ عاطفی رسیده
میتونه احساساتش رو مدیریت کنه . میتونه در شرایط حاد و بحرانی و عصبانیت به هم نریزه
. ماشین خورده به ماشین جلویی ، هیچ اتفاقی هم نیافتاده ، دو تا سپر خوردند به هم ،
بر میگرده میگه گاری چی !!! این به بلوغ عاطفی نرسیده . نمیتونه احساساتش رو مدیریت
کنه . خب برگرد یه نگاه کن اون میگه عذر می خوام تو هم بگو ایرادی نداره .
مثال دو) کسی که به بلوغ عاطفی
رسیده باشه ، در اکثر موارد میتونه خطای دیگران رو نادیده بگیره ، نه این که بخواد
با هر خطایی برخورد تند و خصمانه بکنه . کسی که به این بلوغ رسیده باشه توی برخورداش
انعطاف پذیره . کسی که به بلوغ عاطفی رسیده باشه ، تحمل انتقاد رو داره . تذکرات و
حرفهای منطقی دیگران رو با جان و دل می پذیره . توی شکستها و ناکامیها خودش رو نمیبازه.
دست و پاش رو گم نمیکنه. حس فداکاری در اون به وضوح دیده میشه . کسی که به بلوغ عاطفی
رسیده باشه در بروز احساساتش خیلی آدمه بازی هستش. لذت میبری از این که اون مدام به
تو ابراز احساسات میکنه.
مثال سه)کسی که به بلوغ عاطفی
نرسیده باشه ، مثل سنگ می مونه ، دچار انجماد عاطفی شده. باید عشق رو ازش گدایی کنی
. خانمه به شوهرش میگه دوسم داری ؟ سر تکون میده !!! خانمه میگه بگو دوستم داری ؟ میگه
آره !
مثال چهار)خنده ها و گریههای شما
باید قابل کنترل و در حد معمول باشه . وقتی همه آروم می خندند شما نباید قهقه بزنید
. وقتی همه دارند آروم و معقول گریه میکنند شما نباید سرت رو بزنی به دیوار.
با کسی که بلد نیست ابراز احساسات کند و احساساتش را کنترل و مدیریت کند
ازدواج نکنید .
کسی که نسبت به دنیای
پیرامونش احساس مسئولیت میکند.
کسی که به بلوغ اجتماعی رسیده است ، بلوغ فعال و چشمگیری
در جامعه دارد. نسبت به دنیای پیرامونش احساس مسئولیت میکند .
سوال: این احساس مسئولیت چه
فرقی با اون احساس مسئولیت در بلوغ عقلی داره؟
جواب: اون احساس مسئولیت مربوط
به خودش و خانوادهاش بود. اینجا نسبت به شهر وکشور خود احساس مسئولیت میکند.
مثال یک)تو خیابون داره رد میشه
، یه نابینا می بینه که میخواد بره اون ور خیابون ، احساس مسئولیت میکنه. اهل همکاریه،
از قوانین و مقررات جامعه پیروی میکنه . مثلا پشت چراغ قرمز می ایسته حتی اگه 2 نصف
شب باشه . هیچ ماشین و هیچ افسری هم تو خیابون نباشه . بطری آب معدنی خالی رو دستش
میگیره تا یه سطل آشغال ببینه . کسی
که به بلوغ اجتماعی نرسیده ساعت 12 ظهر اگه مامور راهنمایی یه لحظه غفلت کنه از چراغ
قرمز رد میشه بعد میگه دیدی قالش گذاشتم ؟!
کسی که به بلوغ اجتماعی
رسیده است در روابط اجتماعی تعادل دارد .
مثال دو)مثلا می بینی روزی
10 ساعت رو با دوستاش میگذرونه . چنین کسی در روابط اجتماعی تعادل نداره .
آیا در فعالیت های گروهی شرکت میکنه ؟ فرض کنید یه
جایی زلزله اومده ، هر کسی توی دانشگاه یه کاری انجام میده . یه عده دارن کمک های مردمی
جمع میکنن. یه عدهی دیگه بیرون دانشگاه دارن کمک جمع میکنن . یه عده دارن پتو و
... میارن و ... . اون وقت یه نفر بیخیال این کارهاست . همین طور
میره و میاد . چنین کسی به بلوغ اجتماعی نرسیده .
روی آوردن به اجتماع و قبول مسئولیتهای
اجتماعی (چه کوچک و چه بزرگ) مانند شرکت در اجتماعات سالم، قبول مسئولیت در محیطی
غیر از خانه، دوست یابی، اظهارنظر کردن در مورد نظرات دیگران و اتّفاقات به روز
جامعه، ازشاخصهای رسیدن به این بلوغ است..
6. بلوغ فرهنگی
قدرت تشخیص درست از
غلط و تصمیم گیری بدون تعصّب نسبت به آداب و رسوم غلط خانوادگی و فامیلی وجامعه.
باید بتوانیم فرهنگ
اجتماعی که در آن زیست میکنیم را بشناسیم، تجزیه وتحلیل کنیم و به آنچه با شرع
وعرف عقلانی مطابقت دارد، عمل نماییم. این یعنی بلوغ فرهنگی اجتماعی.
مثال یک)یعنی ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻍ
ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﻓﺮﻫﻨﮕﺶ ﺩاﺭﻩ. ﺑﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻓﻜﺮ میکنه ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ
ﺑﻪ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻏﺮ ﺑﺰﻧﻪ.
نگاه مثبت:کسی که به بلوغ اجتماعی
رسیده است سرشار از اشتیاق و شور و نشاط به زندگی است، خوب میبیند و خوب فکر میکند
و خوب تحلیل میکند.
کسی که به بلوغ فرهنگی
رسیده باشد نگاه مثبت در افکار و رفتار و گفتار و کردار او به وضوح دیده میشود.
کسی که به بلوغ فرهنگی
رسیده باشد به راه حلها تمرکز میکند و مدام به دنبال درس گرفتن و عبرت گرفتن از دنیای
پیرامون خودش است.
نگاه منفی:ولی کسی که بلوغ فرهنگی
نرسیده باشد منفی نگاه میکند و منفی تحلیل میکند واشتیاقی برای زندگی و نشاطی در
تلاشهایش دیده نمیشود. کسی که بلوغ فرهنگی نرسیده باشد مدام آه و ناله میکند، تمرکز
او بر مشکلات و نداشتهها است و مدام از شرایط و دیگران شکوه و گلایه میکند. و از
زمین و زمان متکبرانه ایراد میگیرد. درصد بسیاری از افراد در نظر او قابل تحقیر شدن
هستند.
به یاد داشته باشید یکی ازمشکلات عمدهای که اکثر زوج های جوان با آن دست و پنجه نرم میکنند، نداشتن بلوغ فرهنگی است.
تصور اینکه هرچه تحصیلات بالاتر باشد بلوغ فرهنگی فرد بیشتر است، تصوّر غلطی است. تحصیلات در بلوغ فرهنگی فرد اثرگذار و لازم است امّا کافی نیست. بسیاری از آداب و رسوم غلط و آسیب های خانوادگی و اجتماعی والدین و خود فرد شاید راه رسیدن به بلوغ فرهنگی را دشوار کند؛ امّا مانع رسیدن فرد به بلوغ فرهنگی نمیشود وحتّی میتواند برای تشخیص بهتر و درستتر کمک کند