کتاب درسنامه ازدواج موفق

اول یاد بگیرید، سپس ازدواج کنید

کتاب درسنامه ازدواج موفق

اول یاد بگیرید، سپس ازدواج کنید

سلام
درجواب اینکه چرا باید اول یاد بگیریم سپس ازدواج کنیم باید گفت در دنیای جدید و دایم در حال تغییر و تحول فعلی ، با رسوم بسیار منعطف و برخی اوقات حتی فروپاشی رسوم سنتی، با وجود زمان اندکی که اعضای خانواده با هم‌ هستند و تعداد نفرات کمتری که با هم زندگی می‌کنند، ما نیاز داریم که برای ازدواج آموزش ببینیم و درباره‌ی آن یاد بگیریم. زیرا ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات تمام دوران زندگی است که به همه‌ی جوانب زندگی(شغل،تحصیل،موقعیت اجتماعی،خانه،فرزند،تفریح و...)تاثیر مستقیم وغیر مستقیم می‌گذارد.

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج موفق» ثبت شده است

شانزدهمین انگیزه)از عشق مخلوق به عشق خالق رسیدن:به قول خودشان می‌خواهند به خدا برسند

این مورد بیشتر در مذهبی ها دیده می‌شود.به قول خودشان می‌خواهند به خدا برسند.ببخشید کدام یکی از ائمه وامامان وپیامبران ما از این طریق به خدا رسیدند؟کدام یکی از علما وبزرگان ما از این طریق به خدا رسیدند؟مواظب باشین شیطان برای هرکسی دامی مخصوص خودش می‌اندازد.

هفدهمین انگیزه) ازدواج موقت: دخترها بدون اذن پدرشان اجازه ازدواج ندارند

دخترها بدون اذن پدرشان اجازه ازدواج ندارند.زیرا دختر یک موجود عاطفی است شرع مقدس اجازه‌ نمی‌دهد یک دختر بدون اجازه پدرش با پسری مَحرَم شود .دخترخانم‌ها، فریب بعضی از آقا پسرهای شیّاد رو نخورید. اولین و پیشترین کسی که در این جریان آسیب می‌بیند خودشما هستین.

هجدهمین انگیزه) ارضاء جنسی:هیچ پسری مستقیم نمیگه که من میخام ارضاء جنسی کنم.

بلکه میگه من عاشقتم،دوست دارم ومن معتقد به عشق پاکم و... .

مثلا: خانمی که با گریه میاد میگه شوهرم بعد از دوازده سال منو کت میزنه،تامین جنسیم نمیکنه، تامین مالیم نمیکنه ،چیکار باید کنم؟ ازش پرسیده شد از کی شوهرتون شما رو میزنه؟ میگه از همون اول زندگیمون. میگیم چرا همون اول ولش نکردی؟ میگه چون تنم رو در اختیارش گذاشتم.بهش گفته شده خب ازدواج نمیکردی .گفت ترسیدم آبروم بره.

بیشترین علت دوستی دخترخانمها بخاطر نیاز عاطفی می باشد.

و بیشترین علت دوستی آقا پسر ها بخاطر ارضاء نیاز جنسی می باشد.

نوزدهمین انگیزه) ترحم:دلم براش سوخت.

اون کسی رو نداره ،مامان باباش طلاق گرفتن، سرطان داره،معلوله و... .

در جواب این دوستان پراحساس و دارای قلب رئوف باید گفت که شما که متولی او نیستید،بخاطر اینکه او دچار مشکل بیشتر نشود شما دچار مشکل شوید.بخاطر ترحم ازدواج نکنید.

بیستمین انگیزه) پرکردن اوقات فراغت:کاری نداشتم،حوصلم سرمیرفت،تفریحی نداشتم

و از این قبیل حرفها که اینگونه افراد عمل اشتباهشان را  توجیح میکنند.

بیست‌ویکمین انگیزه)تنوع طلبی وایجاد یک اتفاق تازه در زندگی

بیست و دومین) من بزرگ شدم:میخاد ثابت کنه که بزرگ شده

 یا به خانوادش یا به دوستاش یا به خودش ( به اصطلاح من هم میتونم)

بیست وسومین انگیزه)کسب در آمد:صرفا برای تیغ زدن

یا نگاه ابزاری به جنس مخالف. یا کلا از جنس مخالف بدش میاد و میخاد جیشون رو خالی کنه

بیست وچهارمین انگیزه) اثبات اعتماد به نفس:برای اینکه میخاد نشون بده من هم بلدم با یه دختر یا پسر دوست بشم

بیست وپنجمین انگیزه)جبران شکیت عشقی، یا شکست اجتماعیتحت فشار کنکور بوده وقبول نشده

 با این کار میخاد از فشار خارج شه به آرامش برسه مثلا.

یا شکست عشقی خورده (صرفا به اون قبلیه نشون بده که من تنها نیستم.)

بیست وششمین انگیزه) رفتن به خارج از کشور میره با یه دختر یا پسر رفیق میشه که اون رو هم ببره خارج

بیست وهفتمین انگیزه) نجات دادن دوست:میخاستم دوستم رو از دوست پسرش نجات بدم

که فریبه حرفهاش رو نخوره(دوست دارم،عاشقتم ،فدات شم) خودم باهاش دوست شدم.

پسری میگفت: با دوست خواهرم ارتباط برقرار کردم که از خواهرم اطلاعات بده که خواهرم سالم هست یا نه که خودم دوست خواهرم دوست شدم.

بیست وهشتمین انگیزه)الگو قرار دادن والدین:پدری که با نامحرم ها میگه ومیخنده و شوخی میکنه

مادری که با نامحرم ها میگه ومیخنده و شوخی میکنه

میشن الگوی فرزندشون

بیست ونهمین انگیزه )عقده ای نشدن درپیری: به سن پیری که رسیدم غصه‌ی جوونیم رو نخورم.

«در جوانی پاک زیستن شیوهی پیغمری است»

سی و مین انگیزه)عادت:من به این کار عادت کردم ونمیتوانم این کار را کنار بگذارم (دختر بازی یا پسر بازی)

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۸ ، ۰۲:۲۸

یازدهمین انگیزه) لجبازی با والدین:علت اینکه جوانان با والدینشان لجبازی میکنن این است که والدین آنها کنترل گر هستند.

 یعنی: دائما گیر میدن. جوانی که مستقل طلب هستش رو به سمت بدی میکشن.جوانی که میخاد خودش رو نشون بده ، باحرفهاشون میزنن تو سرش مثلا پسر یا دختره میگه میخام برم سر کار یا میخام برم بیرون

درجواب پدر ومادر میگن نه بشین سرجات تو هنوز بچه ای. یا میخاد اون رشته ای که علاقه واستعدادشه تحصیل کنه اما پدرمادر میگن نه باید دکتر یا مهندس بشی و... . با این شرایط پسر یا دختر تصمیم های غلط ،احساسی و غیرمنطقی میگیره. یا دچار افسردگی میشه. بعد تصمیم میگره که با والدین لجبازی کنه و... .

دوازدهمین انگیزه) احساس حقارت وعدم اطمینان:: از محل سکونتش ویا غذایی که میخوره

برخی از جوانان به خاطر احساس حقارت وعدم اطمینان از جذابیتهای فردی وخانوادگی ‌شان تصمیم به برقراری  ارتباط می‌گیرند.

مثلا: از محل سکونتش ویا غذایی که میخوره ویا لباسهایی که میپوشه و... ناراضیه و میخاد بایه شخصی که وضعیتش از اون بهتره ارتباط برقرار کنه تا این خلع رو پر کنه.( در دخترها پیشتر است)

سیزدهمین انگیزه) بالا رفتن سن:: مخصوصا دختر های 30سال به بالا

بعضیا میگن سنم بالا رفته وکسی حاضر به ازدواج بامن نیست دیگه و دنباله دوست پسر یا دوست دخترن ( مخصوصا دختر های 30سال به بالا که اعتقاد داشتن به پاک بودن اما متاسفانه چون همه ی خواستگار هاشون رو رد کردن (حالا یا خوش باعث شده یا پدر ومادرش) وفکر میکنن دیگه خواستگاری نخواهند داشت، به دام دوستی میوفتن.

چهاردهمین انگیزه) نداشتن قدرت نه گفتن:عزت نفس نداشتن

مثلا:دختری اذعان میکرد با دوستش رفته بود کافی شاپ که دوست پسره دوستش رو ببینن وکنار اون پسره یه پسری دیگه هم بود که دوستش بهش میگه توهم با این پسره رفیق شو. بخاطر این که دختره «عزت نفس نداشتم»، «قدرت نه گفتن» نداشت در دام دوستی نامشروع افتاد و بعد از مدتی که رابطشون بهم خورده بود بسیار افسرده شده بود.

پانزدهمین انگیزه)تداوم ارتباط به دلیل ترس از ریخته شدن آبرو: عکست رو پخش میکنم

مثلا : اگه رابطه رو قطع کنی عکست رو پخش میکنم. به مامان و بابات میگم.آبروتو میبرم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۸ ، ۰۲:۲۵

ششمین انگیزه)کنجکاوی::  ارضاء حس کنجکاوی(در دوره ی جوانی شدت زیادی دارد)

هفتمین انگیره) قصد اذیت کردن جنس مخالف:تلفن های بی دلیل  وحرف های بی مورد میزدم 

دخترو پسر ها میگن من در ابتدا فقط قصد اذیت کردن رو داشتم. تلفن های بی دلیل  وحرف های بی مورد میزدم  ویا ازکنار اون رد میشدم تا یه متلک بندازدم اما بعدش بهش وابسته شدم.

هشتمین انگیزه)دوستی با جنس مخالف تبدیل به ارزش شده: تو امٌلی با یه دختر یا پسر دوست بشی.

ارتباط با جنس مخالف تبدیل به ارزش شده. دوست پسر یا دوست دختر تبدیل به ارزش شده

مثلا میگن:تو عرضه نداری. توبلد نیستی. تو امٌلی با یه دختر یا پسر دوست بشی.

متاسفانه این ضد ارزش تبدیل شده به این که دختر یا پسر باید با چندین نفر ارتباط برقرار کند.

نهمین انگیزه) پر کردن خلع عاطفی: به دلیل اینکه رابطه‌ی خوبی بین پدر ومادر و فرزند وجود ندارد

مثلا میگه: توی خونه هیچ آرامشی نیست. همش دعوا،همش درگیری، همش توهین و... . پس دختریا پسر از طریق اسمس عاشقانه یا با شاخه گلی یا با یک دوسَت دارم جذب کسی میشه که تا خلع عاطفیش رو پر کنه.مثلا به آرامش برسه.

دهمین انگیزه) رسیدن به آرامش:  آیا هرچیزی که ما را به آرامش برساند باید از آن استفاده کنیم؟

مثل هروئین ،شیشه ودیگر مواد مخدر(خب اینا هم لذت دارند) مصرف کنیم؟ خب آخرش چه میشه؟

بله، شاید در اون لحظه آرامش داشته باشی اما بعدش چی؟کسی که آرامش داشته باشه باید خوابش تنظیم باشه.کسی که آرامش داره وضعیت تحصیلیش بهتر میشه نه بدتر. باید تعامل اون فرد با والدین بهتر بشه یا با دیگران یا با اجتماع. این افراد (کسانی که با جنس مخالف رابطه دارن)تحمل کوچک ترین حرفی که والدین میزنن ندارند . مهمونی میرن، عصبی هستن،همش تو فکرن و... . پس با این وضعیت نمیشه باکسی دوست باشی وآرامش داشته باشی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۸ ، ۰۲:۲۲

2. استخاره در ازدواج

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۳ ق.ظ

1.جایگاه استخاره در ازدواج

از دیگر مباحث مربوط به تصمیم گیری، مسأله‌ی استخاره است. مقصود از استخاره «طلب خیر نمودن از خداوند» است.

1)تعریف استخاره:در روایات ما آمده است که استخاره یعنی «طلب خیر نمودن از خداوند »  وقتی که سر دو راهی گیر می‌کنیم و دو دل هستیم و آن هم به شکل دعا.

امام صادق (ع) فرمودند: هر وقت به بن بست رسیدی و با مشورت هم به نتیجه نرسیدی و دو دل و متحیر هستی، صد بار به خدا بگو «استخیر الله» که خدایا از تو طلب خیر می کنم. (البته هیچ الزامی در عربی گفتن نیست) بعد از آن بروید با مردم مشورت کنید، آنگاه خداوند پاسخ شما را در کلام مردم می گوید. (بحارالانوار، ج88، ص 252)

امام محمد باقر (ع) فرمودند: اگر خدا پاسخ را در زبان شما نگذارد آن را در دل شما می اندازد.

2)استخاره مشورت با خدا نیست: سورة شوری آیة 38 : وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ

و آنان که امر خدایشان را اجابت کردند و نماز به پا داشتند و کارشان را به مشورت یکدیگر انجام می‌دهند و از آنچه روزی آنها کردیم (به فقیران) انفاق می‌کنند.

توضیح:چرا خدا نگفت با من مشورت کنند؟ چون اصلا حق مشورت با خدا را ندارید. استخاره طلب خیر کردن از خداست.

امام صادق (ع): از خدا طلب خیر کن و پس از آن با آدمها مشورت کن.

اگر طلب خیر کردیم و مشورت هم کردیم و باز به نتیجه نرسیدیم چکار کنیم؟ نه جواب مردم به دلم می‌نشیند و نه چیزی به دل خودم می‌نشیند. از امام صادق (ع) این سوال را پرسیدند و ایشان فرمودند اگر اینگونه شد با قرآن استخاره کنید.

*در استخاره با قرآن ، سه دیدگاه وجود دارد:

اول: دیدگاه افراطیون: کسانی که برای هر کار کوچکی استخاره می کنند. حتی برای پاسخ به سوال، استخاره می کنند اگر خوب نیاید فکر می کنند آن جواب بد است. ما چنین چیزی در روایاتمان نداریم. و مورد قبول ما نیست.

دوم: کسانی که تفریط می کنند: کسانی که استخاره را غیر عقلی می دانند و می گویند مگر تو عقل و فهم و شعور نداری که استخاره می کنی؟ ما این را هم قبول نداریم چون عقل ما خیلی چیزها را نمی فهمد.

سوم: دیدگاه معتدل: ما هم برای عقل و هم برای مشورت احترام قائل هستیم، ولی وقتی همة درها بسته بود و با عقل و مشورت به نتیجه ای نرسیدیم می رویم سراغ استخاره.

سخنی با کسانی که استخاره با قرآن برای ازدواج را جایز نمی‌دانند و می گویند«در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»

ما اگر بخواهیم با یک نفر ازدواج کنیم و برویم دربارة او تحقیق کنیم و همه هم بگویند خوب است، آیا این کافی است؟ آیا در تحقیقات کسی می تواند به من بگوید که این دختر خانم خیلی خوب است ولی نازا است. کسی می‌تواند به من بگوید که این پسر عقیم است؟ ما تا ازدواج نکنیم این چیزها را نمی فهمیم. کسی می تواند به من بگوید این خواستگاری که برای من آمده مرگ قطعی آن در 26 سالگی است؟ یعنی بچة شما که به دنیا می آید پدرش چند وقت بعد تصادف می کند و می میرد؟ (خب این چیزها در استخاره معلوم می شود)

سوال: آیادختری که نازا است و پسری که عقیم است حق ازدواج ندارند؟

جواب: چرا حق ازدواج دارند. ولی خداوند من و شما را بهتر از خود ما می شناسد. خدا می داند که من آدم کم صبر و بی جنبه ای هستم و اگر به بعضی از خواسته هایم نرسم یک جور دیگر می‌شوم. خدا می داند که این دختری که من انتخاب کرده ام نازا و بسیار حساس است. و خدا می داند ما وقتی ازدواج کنیم بچه دار نخواهیم شد و مشکل از دختر است و من پسر هم شروع می کنم به عذاب دادن آن زن. و خدا می داند که من ظرفیت کمی دارم. و برای او هوو می آورم. و خدا می‌داند که وقتی این پسر قرار است در 26 سالگی بمیرد و این دختر هم بسیار حساس است، بخاطر فوت همسرش دچار بیماری روانی می شود. که هیچ روانشاسی نمی تواند آن را درمان کند. و بچة او را باید کس دیگری بزرگ کند.

2. سند استخاره

کتاب «شرح لمعه» اثر شهید ثانی کتابی که طلبه ها در حوزة علمیه می خوانند، اول باب نکاح جلد : 3  صفحه : 95 ، گفته مستحب است که برای ازدواج دعا و استخاره کنیم. چون گفته دعا و استخاره معلوم می شود استخاره در اینجا به معنی قبلی (یعنی طلب خیر و دعا نیست) بلکه استخاره با قرآن است. به خاطر مسائل پنهانی که در ازدواج هست و ما نمی دانیم. این آدم امروز خوب است، هیچ تضمینی وجود ندارد که این پنج سال دیگه هم آدم خوبی باشد، خدا می داند که آن 5 سال دیگر معتاد می شود.

مثال)عروس امام خمینی از همسر امام سوال می کنند که آیا ایشان برای ازدواج بچه هایشان استخاره می کنند و ایشان گفتند بله ایشان برای ازدواج تک تک دخترهایشان استخاره می کردند. البته نه اینکه اگر استخاره خوب بیاید بگویند «بله» و اگر بد آمد بگویند «نه». اگر استخاره بد می آمد که هیچ، ولی اگر خوب می آمد نمی گفتند بروید ازدواج کنید، تازه شروع می کردند به برسی، تحقیق، مشاوره، سوال و جواب.

مثال)اینکه می بینی بعضیها استخاره می کنند خوب می آید و بعد ازدواج می کنند به طلاق می کشد به خاطر همین عدم تحقیق است. استخاره فقط برای طلب خیر است و اینکه خدا چیزهایی را که تو نمی دانی به تو بگوید ولی اگر استخاره خوب آمد حق نداری بلافاصله ازدواج کنی. بلکه باید تحقیق و برسی کنی.

سورة بقره آیة 216: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

حکم جهاد بر شما مقرّر گردید و حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه است، لکن چه بسیار شود که چیزی را مکروه شمارید ولی به حقیقت خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود چیزی را دوست دارید و در واقع شرّ و فساد شما در آن است، و خدا (به مصالح امور) داناست و شما نادانید.

خلاصه «چه بسا چیزیهایی که شما از آن کراهت دارید ولی سود شما در آن است»

خوبی که خدا می گوید با خوب من و شما فرق می کند. وقتی خدا می گوید این مورد خوب است یعنی تو در کنار او رشد می‌کنی، نه اینکه در کنار او الزاما خوشبخت می شوی (ممکن است خیلی هم سختی بکشی و رنج ببینی)

توجه توجه: استخاره قبل از همه چیز

حق ندارید بعد از تحقیق و صحبت استخاره کنید و بعد بگویید استخاره بد آمد، چون شما با احساسات دختر بازی می کنید. یا استخاره نکنید (میل خودتان است چون واجب نیست) و یا اگر خواستید بکنید قبل از انجام هر کاری بکنید. مثلا زنگ می زنند که برای خواستگاری که می خواهیم بیاییم، بگویید خبرتان می کنیم، و استخاره کنید، و اگر خوب آمد اجازه بدهید بیایند برای خواستگاری، یا قبل از اینکه بروید خاستگاری استخاره کنید (برای خانوادة پسر) نه اینکه چند بار بروید و بیایید و بین دختر و پسر صمیمیت ایجاد بشود و بعد بگویید استخاره بد آمده و به هر دو ضربه بزنید.شما اینجوری آدمها را با خدا دشمن می کنید. پس اگر تحقیق کرده اید و همه چیز خوب بوده دیگر حق ندارید بعد از آن استخاره کنید.

امام صادق (ع) فرمودند کسی باید استخاره کند که مفاهیم قرآن را کامل بشناسد و بتواند موضوع شما را تشخیص بدهد و قدرت انطباق قرآن با موضوع   شما را داشته باشد.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۸ ، ۰۲:۰۳

1.قسمت در ازدواج

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۰۴ ق.ظ

1. جایگاه قسمت در ازدواج

از مباحث مهمّی که معمولاً در امر ازدواج از آن خیلی سخن به میان می آورند،بحث قسمت است. می گویند: «سختگیری نکنید. اگر قسمت باشد، می شود؛ قسمت نباشد، نمی شود ». این سخن از مصادیق «کلمة حق یراد بها الباطل » است؛ کلمه‌ی حقّی است که از آن اراده‌ی باطلی می‌کنند. ازدواج در زندگی انسان با سرنوشت در ارتباط است و فردی هم که با شما ازدواج می‌کند، جزء سرنوشت شماست. امّا نباید فراموش کنید داستان سرنوشت انسانها سرنوشت سیّال است. در این سرنوشت گزینه‌های متعدّدی را نوشته اند.

در سرنوشت یک دختر یا پسر، اسم دختران یا پسران دیگری رقم خورده است که احتمالاً با یکی از آ نها ازدواج می‌کند. در پی اعمالی که فرد انجام می‌دهد، گزینه‌های سرنوشت محدودتر می‌شود تا سرانجام به یک مورد ختم شود.

2. قضا وقدر

بحث قسمت را باید تحت واژه‌ی غنی تر «قضا و قدر » مورد بررسی قرارداد که تقریباً معادل واژه‌ی «سرنوشت » در فارسی است.

مقصود از قضا و قدر یا سرنوشت، این است که انسان در مسیر زندگی خود در مدار مشخّص تعیین شده در حال حرکت است.

علمای اهل لغت و تفسیر «قضا » را به معنی سرنوشت قطعی می دانند و «قَدَر » را به معنی سرنوشتی که از روی محاسبه و مشروط اتّفاق می افتد. یعنی چنانچه کسی از یک ساختمان به طرف پایین پرتاب شود حداقل پایش خواهد شکست. این بخشی از قدر است. سختی زمین، نوع فرود آمدن او، نوع قدرت بدنی و توان آن فرد، شرایط مختلفی را در کنار هم قرار می‌دهد تا قَدَر شکل بگیرد. بطور مسلّم نظام هستی بر اساس قدری بنا نهاده شده است و قوانینی بر آن حاکم است.

همچنین در این عالم هستی، یک قضایی حاکم است که اگر کاری در قضای الهی حتمی شده باشد، دیگر بدون تردید آن رخ خواهد داد و شرایط و اگر و امّایی در آن نقش ندارد؛ مثلاً در قضای الهی چنان مقرّر کرده‌اند که در فلان تاریخ حضرت آدم (ع) به دنیا بیاید. این قضای الهی قطعاً رخ می دهد.

ملاصدرا در کتاب «الشواهد الربوبیه » می‌نویسد: قضا مال عالم مجرّدات است و قدر مال عالم مادّیات. بعضی از حکمای متألّه قائل به این نکته بوده‌اند که در مادیات چیزی به نام قضای حتمی نداریم. یعنی هر چه در جهان مادّی رخ می‌دهد، قضای حتمی نیست؛ مشروط به شرایطی است. امّا آنچه در عالم مجرّدات است، قضای حتمی است.

3. اختیار و سرنوشت

اختیار انسان هم جزء سرنوشت و قضا و قدر است یعنی اختیار از سرنوشت جدا نیست و یکی از بخشهای سرنوشت انسان، مختار بودن اوست. اختیار در یکایک انسان‌ها و جنّیان وجود دارد. خداوند اختیار را در انسانها قرار داده است تا بر اساس اختیارشان در راههای گوناگونی که درسرنوشت آنان قرار دارد، یکی از آن را هها را انتخاب کنند. ماحصل نگاه به بحث سرنوشت این است: خداوند در زندگی هر یک از ما راه‌هایی را به نام سرنوشت قرار داده است. برای تشریح بهتر این بحث، مثالی را بیان می‌کنیم.

مثال)در ماجرای جنگ صفین پیرمردی از امیر المؤمنین(ع) پرسید: یا علی اینکه ما به جنگ صفین آمده ایم، در سرنوشت ما نوشته شده بود یا نه؟ حضرت فرمودند: از هیچ تپه‌ای بالا نرفتید و از هیچ بلندی به پایین نیامدید مگر اینکه جزء سرنوشتتان بود. پیرمرد با شنیدن این سخن ناراحت شد و گفت: پس ما کاری نکرده‌ایم. ما داریم در مسیر سرنوشت حرکت میکنیم. حضرت فرمودند: شما با اختیار خود در این سرنوشت آمدید. اگر تو برای جنگ صفین آمدی، در سرنوشتت نوشته بودند امّا در سرنوشتت، ده‌ها متغیّر دیگر هم بود؛ میتوانستی در کوفه بمانی و این اتّفا‌قها برایت نیفتد. می توانستی به سپاه معاویه بروی و از آن مسیر حرکت کنی و علیه من بجنگی. دهها چیز در سرنوشت تو مشخّص شده بود و تو با اختیار خودت این راه را انتخاب کردی. این، داستان سرنوشت است.(الکافی، ج 1، ص 155). توضیح: برای هر انسانی صدها سرنوشت نوشته شده که شما با تصمیم خودتان یکی را انتخاب می‌کنید. دانستن خدا بر اینکه من کدام راه را انتخاب خواهم کرد هیچ به این معنی نیست که شما آن راه را با اجبار انتخاب می‌کنید. بلکه خدا می‌داند که شما با اختیار خود کدام راه را انتخاب خواهید کرد. اگر جبر در کار بود دیگر بهشت و جهنم معنی پیدا نمی‌کند.

ازدواج هم به همین گونه است. اگر راه «الف» را انتخاب کنی، آخر آن با فلان فرد ازدواج می‌کنی و اگر راه «ب» را انتخاب کنی با فلان فرد ازدواج خواهی کرد و اگر فلان راه را انتخاب کنی ته آن پوچ است یعنی با کسی ازدواج نمی‌کنی. و شما با مسیری که انتخاب می‌کنید یا فردی برای ازدواج پیدا می‌کنید و یا نه. قسمت به مفهومی که رایج است بین مردم که هر کسی از قبل مشخص شده با کی باید ازدواج کند در دین اسلام معنی ندارد. البته بله خدا می‌داند که شما با چه کسی ازدواج خواهید کرد ولی این سلب اختیار از انسان نمی‌کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۸ ، ۰۶:۰۴

قانون سوم : کار را به خدا بسپار

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۱۳ ق.ظ

ما برای ازدواج دو تا راه داریم:

یک) اینکه بگویید، من این (دختر یا پسر) را می خواهم.

دو) دیگر اینکه به خدا بگویید من دختر یا پسری با این ویژگیها می‌خواهم. چرا ما به خدایمان اعتماد نمی‌کنیم؟

1. دو رکعت نماز بخوانید

·        امام صادق (ع): فرمودند هر وقت تصمیم به ازدواج گرفتید دو رکعت نماز بخوانید و بعد خدا را به خاطر نعمت‌هایش شکر کنید و بعد این دعا را بخوانید «خدایا تصمیم به ازدواج گرفته ام، همسری برایم مقدر کن که از بقیه بهتر باشد، پاکدامن تر باشد، امین تر باشد به من، خودش، جان، ناموس و مالم، همسری که پر از روزی و با برکت باشد. و از او فرزندی  هم به من بده که جانشین صالحی باشد برای حیات و پس از مرگم.و روایت داریم که می توانید ویژگیهای آن فرد را هم برای خدا بگویید. [نجفی، محمد حسین، جواهر الکلام، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ج۲۹، ص۳۹.]

2. نامه ای به خدا بنویسید

داستانی واقعی و شیرین در مورد توکل: در زمان ناصرالدین شاه آقایی بود به نام نظرعلی طالقانی. طلبه بسیار فقیری که در مدرسه مروی تهران بود. او آنقدر فقیر بود که شبها دور حجره های طلبه های دیگر در بین آشغال ها دنبال چیزی برای خوردن میگشت. یک روز به ذهنش میرسد که نامه ای برای خدا بنویسد. او نامه خود را (در روز پنجشنبه) می‌نویسد و به سراغ مسجد شاه می رود و نامه اش را در سوراخی در دیوار پنهان می‌ند.  فردای آن روز یعنی جمعه ؛ زمانی که ناصرالدین شاه و درباریان برای شکار می‌روند , وقتی به جلوی مسجد شاه می‌رسند طوفان شدیدی شروع به وزدین می‌کند و نامه نظرعلی طالقانی از شکاف دیوار بیرون می‌آید و روی پای ناصرالدین شاه می‌افتد. ناصرالدین شاه هنگامی که نامه را می‌خواند خنده‌ای می‌کند و دستور می‌دهد که پیکی به مدرسه مروی رفته و نظرعلی را نزد او بیاورند. ناصرالدین شاه به وزرای خود می‌گوید : "حال که ما مفتخر شدیم نامه ای را که ایشان به خدا نوشته دریافت کنیم پس برماست که خواسته هایش را برآورده کنیم. من نامه را می‌خوانم و هرکدام از شما یکی را به عهده بگیرید"

نقش هستی نقشی از ایوان ماست                    آب و باد و خاک سرگردان ماست (پروین اعتصامی)

 

نامه ایشان در موزه گلستان نگهداری می‌شود تحت عنوان "نامه ای به خدا" .

شرح مختصری از نامه نظرعلی طالقانی:

دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۲:۱۳

از الان نوکر مامان و باباهایتان شوید

جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۱۵ ق.ظ

§        همه ما می دانیم که در آموزه های الهی ارزش فراوانی برای پدر و مادر قرار داده شده است و «نیکی به والدین» یکی از دستورات ثابت و تغییر ناپذیر میان تمامی ادیان الهی است.

§         در اسلام نیز به عنوان آخرین و کاملترین آیین الهی تأکید فراوانی نسبت به این مسأله شده است. اهمیت این مسأله در فرهنگ قرآن آنچنان والا است که خداوند بلافاصله پس از مهمترین دستور خود به بشر، فرمان به ارج نهادن به جایگاه والدین را صادر نموده است.

§         برای نمونه در آیه 36 سوره نساء می خوانیم: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً ...»؛ ‌«و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتاى او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکى کنید ....»

§        بنابراین پر واضح است که در دستگاه الهی جایگاه والدین در بالاترین و ارزشمندترین جایگاه ها قرار دارد و خداوند به مقام و منزلت پدر و مادر اهمیتی ویژه داده است. به همین خاطر است که خداوند درخواست آنها را پذیرا است و دعای ایشان را در حق فرزندانشان در اولویت استجابت قرار می دهد. گویا که دعای والدین را با پست پیشتاز به عرش می برند و در آنجا اگر مانعی جدّی وجود نداشت با سرعتی هر چه تمام تر به هدف استجابت می رسانند.

§        امام صادق علیه السلام فرموده است: ثلاث دعوات لایحجبن عن الله تعالی: دعاء الوالد لولده اذا برّه.

امام صادق علیه السلام فرمود: سه دعاست که رد نمی شود و یکی، دعای پدر برای فرزندش است، زمانی که به او نیکی کند.

پس از امروز نوکر مامان و باباهایتان شوید. چون فقط کافی است آنها دستشان را بلند کنند و شما را دعا کنند. هر کاری داشتند برایشان انجام دهید.

بنابراین انسان تیز هوش و نکته سنج کسی است که از این مسیر میانبر بهترین استفاده را داشته باشد و خود را در رودخانه پرسرعت دعای والدین بیاندازد. از سوی دیگر، بیچاره و بدبخت و بی دست و پا کسی است که نتواند از این آب روانی که خداوند در دسترس اکثر قریب به اتفاق ما گذاشته استفاده ای شایسته داشته باشد.

سوال: با مخالفت شدید والدین چه کنیم؟

اگر پدر و مادر به هیچ عنوان با ازدواج موافقت نمی‌کنند، جنگیدن با آنها اصلا توصیه نمی شود، فرزندان باید آنقدر درایت داشته  باشند تا بتوانند با دوستی و جلب اعتماد با پدر و مادر کنار بیایند، کمک یک مشاور هم می‌تواند در چنین مواقعی بسیار کمک کننده باشد، چرا که می توان با تشکیل جلسات و گفت وگوهای گروهی به همراه مشاور، فضا را کمی بازتر کرد تا والدین تا حدی نرم شوند. بهترین راه در اینجا صبور بودن است حتی تا چند سال، شاید کمی مشکلات سبک تر شوند، اگر هم مشکلات حل نشوند اما این اطمینان خاطر وجود خواهد داشت که به اندازه کافی سعی خود را کرده اید و هیچگاه احساس گناه نخواهید کرد.

سوال:اگر خانواده ها برای ازدواج موافق نباشند؟

اگر خانواده ها برای ازدواج موافق نباشند بچه ها هم امروز به مشکل برمی‌خورند و هم فردا. آنها چند سال بعد از ازدواج مشکلاتی هم در رابطه‌شان و هم احساسات بدی را درون خودشان تجربه می‌کنند. وقتی جوانی با خانواده‌اش قهر باشد عملا با خودش و همه آدم‌های اطراف به طور ناخودآگاه دچار تنش‌هایی می‌شود، اضطراب‌ها و احساس گناه را تجربه می‌کند و همه اینها می‌تواند روی زندگی شخصی و زناشویی تاثیر منفی بگذارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۱۵

ﻣﻌﻴﺎﺭ چهارم: اﺻﺎﻟﺖ ﺧﺎﻧﻮاﺩﮔﻲ

يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۰۳ ق.ظ

اصالت خانوادگی بسیار بسیار مهم است، زیرا اینجا آمریکا نیست که هیچ اهمیتی به خانواده داده نشود. اصالت خانوادگی یعنی ما وقتی ازدواج می‌کنیم با یک شاخه از یک درخت ازدواج می‌کنیم و این درخت باید درخت پاکی باشد. به نظر شما اگر ریشة یک درخت در فاضلاب باشد و با نجاست رشد کرده باشد با درختی که در خاک حاصلخیز و آب رودخانه پرورش یافته باشد یکی است؟

بزرگان ما خیلی تاکید دارند که با کسی ازدواج کنید که کریم الاصل باشد. (یعنی اصالت خانوادگی داشته باشد) یعنی خانواده خوش‌نام باشد. البته ممکن است پدریا مادر کسی معتاد یا به هر دلیلی زندان باشد یعنی خانواده سلامت خانوادگی نداشته باشند ولی اصالت داشته باشند. اگر من پدرم هم اعدام شود باعث نمی‌شود که اصالت خانواده خدشه دار شود. ولی سلامت خانواده را زیر سوال می‌رود.

ازدواج با کسی که اصالت خانوادگی ندارد به هیچ وجه توصیه نمی شود ولی ازدواج با کسی که سلامت خانوادگی ندارد در صورتی که با تحقیق بیشتری صورت گرفته باشد اشکالی ندارد. علت هم این است که در این خانواده احتمال جرم و خطا بیشتر است.

اگر خانواده ای صالح و شایسته و خوشنام باشد اصالت خانوادگی دارد. اصالت خانوادگی چیز عجیب و غریبی نیست.

رسول اکرم (ص): دقت کنید که نسل و فرزند خویش را در چه ریشه ای قرار می‌دهید و بدانید که این ریشه اثری پنهانی دارد.

رسول اکرم (ص): با خانوادة صالح ازدواج کنید چرا که نطفه (ژِن) اثر گذار است.

ازدواج فامیلی ممنوع

ازدواج با خانواده‌ای که اصالت دارد به معنی ازدواج فامیلی نیست. ازدواج فامیلی ممنوع، ممنوع، ممنوع، ممنوع است. ما ازدواج فامیلی را به هیچ وجه توصیه نمی‌کنیم.

به دو دلیل ازدواج فامیلی را توصیه نمی کنیم:

دلیل اول:عدم شناخت درست از فامیل

 بعضی می گویند من  با پسر عمو یا خاله و عمه و دایی ازدواج می کنم چون آنها را می شناسیم پس ریسک آن برای طلاق کمتر است. در صورتی که اینگونه نیست. چون انسانها برای هم فیلم بازی می کنند و جلوی هم نقاب می زنند. شما از کجا می دانید که خاله یا عمه و دایی و عموی شما در زندگی شان مشکلی ندارند. ممکن است شما که خانة آنها می روید جلوی شما فیلم بازی کنند و شما متوجه نشوید که تا چند دقیقة پیش با هم جنگ و دعوا داشته اند.

دلیل دوم:پژشکی و ژنتیکی

در ازدواج فامیلی احتمال خطر و ریسک برای اینکه بچه با یک اختلال (منگل و معلول و...) به دنیا بیاید 3.5 درصد است. در ازدواج فامیلی به صورت دختر یا پسر خاله، عمو، عمه و دایی احتمال بروز اختلال در بچه 20 درصد است. یعنی 5.5 برابر. یعنی اگر این خانواده صاحب 5 فرزند بشوند حداقل یکی از این پنج فرزند بلاشک معلول ، عقب افتاده، تالاسمی، هموفیلی و خواهد بود. و تازه معلوم نیست فرند اول اینگونه باشد یا دومی و سومی. و این حد اقل است ممکن است تمام بچه ها دچار مشکل بشوند. اختلالاتی که در ازدواجهای فامیلی شایع است اینها هستند: عقب ماندگی ذهنی، کند ذهنی، بیماریهای قلبی و عروقی، بیماریهای خونی مثل تالاسمی و هموفیلی، بیماریهای متابولیکی، بیماریهای هورمونی مانند اختلال در هورمون رشد. ناشنوایی و نا بینایی.

رسول خدا (ص): با بستگان نزدیک خود ازدواج نکنید چرا که این کار فرزندان ضعیف را به دنبال دارد.(محجه الابیضاء جلد3 ص9)

اشکالی دارد کسی ازدواج فامیلی بکند ولی قبل از آن مشاورة ژنتیک انجام بدهد؟مگر مشاورة ژنتیک برای ازدواجهای فامیلی نیست؟ نه. چون 8000 بیماری ژنتیکی که بوسیلة ژنها منتقل می شود وجود دارد که قابل ردیابی قبل از ازدواج است. در ایران از دو راه و با دو سری آزمایش در ازدواجهای فامیلی به شما می گویند که آیا فرزند شما احتمال اختلال در آن هست یا نیست. از جمله با سنوگرافی سه بعدی و چهار بعدی که 100 نوع بیماری ژنتیکی از این طریق قبل از ازدواج قابل شناسایی است. دوم از طریق آزمایشهای ژنتیکی و کروموزومی که در این آزمایشها هم 100 بیماری قابل شناسایی است (از جمله تالاسمی و هموفیلی و سندرم داون) از مجموع 8000 بیماری ژنتیکی در ایران تنها 200 نوع قابل شناسایی است. وقتی شما آزمایش می کنید و می گویند منعی برای ازدواج فامیلی ندارید این حرف خنده دار است.

در کشورهای پیشرفته ازدواجهای فامیلی جزو ازدواجهای ممنوع و پرخطر است.بعضی ها آزمایش ژنتیک و مشاورة ژنتیک را یکی می گیرند. در صورتی که آزمایشگاه ژنتیک مخصوص موارد خاصی مثل ازدواجهای فامیلی است. ولی مشاورة ژنتیک مال همه است. درمشاورة ژنتیک نمونه برداری و تصویربرداری نمی شود.

بلکه با شما صحبت می کنند و نمودار و جدول می کشند و بعد اظهارنظر می کنند. در کشورهای پیشرفتة دنیا مشاورة ژنتیک اجباری است.

*این افراد حتما باید مشاورة ژنتیک قبل از ازدواج را انجام بدهند و گرنه خیانت کرده اند:

الف: اگر یکی از دو نفر (زن یا شوهر) و یا هر دو معلولیت مادرزادی یا بیماری ارثی داشته باشند.

ب: اگر خانمی که می خواهد ازدواج کند سن آن بالای 33 یا پایین 18 باشد. البته ما خانمهای زیر 18 سال را توصیه به ازدواج نمی کنیم. و یا اگر آقایی سنش بالای 40 سال باشد.

پ: اگر زن و شوهر سالم هستند ولی خواهر و یا برادر و مادر و پدرشان به یک بیماری ژنتیکی مبتلا هستند.

ت: اگر هر دو یا یکی از آنها شغلشان جزو مشاغل پرخطر باشد (کار در مراکز هسنه ای و کارخانه های تولید مواد شیمیایی)

* در ازدواج فامیلی با درجة 4 (مثلا نوة عمه با نوة دایی) احتمال بیماری ژنتیکی 5% است. در صورتی که در ازدواج غیر فامیلی یک و نیم درصد است. البته این درصدها در صورتی است که دو طرف خانواده هایشان سالم باشند.

* کسانی که می گویند ما ازدواج فامیلی می کنیم ولی بچه دار نمی شویم حرفی از سر احساسات می زنند. اینها شعار است. اگر چند سال بعد مرد هوس کرد که بچه داشته باشد چی؟ آیا این ریسک را می کنید یا اینکه از شیرخوارگاه بچه می آورید در این صورت آیا آن را مثل بچة خودتان بزرگ خواهید کرد. از کجا معلوم مرد هوو نیارد؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۰۳

معیار سوم: رسیدن به بلوغ(بخش اول)

جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۸، ۰۱:۵۷ ق.ظ

بلوغ یعنی رشد کافی. وقتی انسان به رشد کافی رسید می تواند ازدواج کند. هنگامی که از واژه‌ی بلوغ سخن به میان می آید، به ذهن ما بیشتر بلوغ جنسی خطور می‌کند. منظور از بلوغ، صرفاً بلوغ جنسی نیست؛ بلکه ﺑﻠﻮﻍ ﺩﺭ 9 ﺯﻣﻴﻨﻪ می باشد:

1)ﺟﻨﺴﻲ: پایان دوران کودکی و آغاز دوران جوانی و رشد قوّه‌ی غریزه‌ی جنسی است.

2)ﻋﻘﻠﻲ یا ذهنی یا فکری: عاقل کسی است که سنجیده رفتار می‌کند. یعنی بداند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.

3)ﻧﻜﺎﺡ: بلوغ عقلی+بلوغ جنسی

4)ﻋﺎﻃﻔﻲ: کسی که احساساتش رو کنترل ، ابراز و مدیریت کند .

5)اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ:کسی که نسبت به دنیای پیرامونش احساس مسئولیت می‌کند.

6)ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ: قدرت تشخیص درست از غلط و تصمیم گیری بدون تعصّب نسبت به آداب و رسوم غلط خانوادگی و فامیلی .

7)اﺧﻼﻗﻲ: دوری گزیدن از صفات اخلاقی منفی  و  روی آوردن به  صفات اخلاقی مثبت

8)اﻗﺘﺼﺎﺩﻱ: آیا میل و علاقه و جربزة کار کردن دارد.

9)بلوغ اشُدّ: کسی که به همة بلوغ ها رسیده باشد، بلوغ اشد دارد.

1. بلوغﺟﻨﺴﻲ

یعنی پایان دوران کودکی و آغاز دوران جوانی و رشد قوّه‌ی غریزه‌ی جنسی است.

بلوغ جنسی پایان دوران کودکی و آغاز دوران جوانی است . کسی که به این مرحله می رسد نه بچه است و نه بزرگ. بلوغ جنسی یک تولد مجدد هست . وقتی به این بلوغ می‌رسیم در جسم ما تغییراتی پدید می‌آید و همچنین در روح و روان و رفتارهایمان.

بلوغ جنسی در خانم‌ها معمولا بین 9 تا 14 سالگی اتفاق می‌افتد و در آقایان بین 11 تا 15 سالگی . این که می‌گوییم یکی از معیارهای ما برای ازدواج بلوغ جنسی است ، منظور ما این نیست که مثلا اگر یک دختر 10 ساله یا یک پسر 15 ساله به بلوغ جنسی رسید، برود ازدواج کند . منظور ما این است که برای ازدواج حتما باید از بلوغ جنسی عبور کرده باشیم . می‌دانید چرا ؟

چون کسانی هستند بلوغ دیر رس دارند . دختری 18 ساله می‌باشد ولی هنوز بالغ نشده است . این دختر نیاز به درمان دارد . نمی‌تواند بگوید چون من 18 سالم شده می‌خواهم ازدواج کنم . باید مطمئن شوید از بلوغ جنسی عبور کرده‌اید یا نه . ولی اشتباه نکنید رسیدن به بلوغ جنسی به منزله ای این نیست که بروید ازدواج کنید .

لازم است پیرامون تغییرات جنسی و جسمی و بهداشت و احکام مربوط به آن اطّلاعات کافی داشته باشید.

 البته تنها رسیدن به بلوغ جنسی و جسمی برای ازدواج کافی نیست. این بلوغ بدون حضور عقل و دیگر بلوغها هرگز شما را به آرامش و ازدواج سالم و موفّق نمی‌رساند.

2. بلوغ عقلی یا ذهنی یا فکری

در فرهنگ دینی  ما «جهل » در برابر «علم » قرار ندارد. در حالی که در فرهنگ یونانی «جهل » در برابر «علم » واقع می شود. در فرهنگ اسلامی و قرآن کریم و روایات حضرات ائمه «عقل » و «جهل » در مقابل هم واقع می‌شوند از جمله «اصول کافی باب عقل و جهل » چه بسا کسی که عالم باشد ولی در زمره‌ی جاهلان قرار دارد نه عاقلان. «رُبَّ عالمٍِ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ » ؛ چه بسا عالمی که جهلش او را کشته است.(نهج البلاغه، حکمت 107)

شاید دانشجویی در فراگیری علم از بهره‌ی هوشی بالایی هم برخوردار باشه و هزاران ابیات شعر را در حافظه داشته باشه، در المپیادهای مختلف رتبه‌های بالایی کسب کرده  باشه، در جشنواره‌ی خوارزمی رتبه‌ای ممتاز کسب کرده باشه، با این اوصاف علی رغم علم بالایی که داره اما از عقل کافی برخوردار نباشه.

عاقل کسی است که سنجیده رفتار می‌کند. یعنی بداند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.

کسی که به این بلوغ رسیده باشد هر حرفی رو هر جایی نمی‌زند ، هر کاری رو هر جایی نمی‌کند ،‌ با رفتارها و حرف‌هایش ایجاد تنش نمی‌کند .

علی علیه السلام فرمودند: عاقل اول فکر می‌کند سپس حرف می زند . جاهل اول سخن می‌گوید سپس فکر می‌کند .

مثال یک) یه چیزی میگه بعد میگه چی گفتم ؟! کسی که به بلوغ عقلی رسیده نصیحت پذیره . کسی که به این بلوغ نرسیده به نصیحت کسی گوش نمیکنه . توانایی درک شرایط رو نداره . هر چی براش توضیح میدی بازم حرف خودش رو می زنه . انگار اصلا نمی تونه متوجه بشه ، اوضاع از چه قراره؟

مثال دو)کسی که به بلوغ عقلی رسیده باشه توانایی حل مساله رو داره . کسی که به بلوغ ذهنی نرسیده این توانایی رو نداره . می بینی ده‌ها مساله‌ی حل نشده دور و برش وجود داره . وقتی باهاش حرف میزنی ، هزار تا کار نمیه کاره و رها شده داره . کسی که به بلوغ عقلی رسیده در ارتباط با خودش و خانواده‌اش مسئولیت پذیره .

مثال سه)امشب مهمون داریم . همه‌ی اهل خونه دارن کار میکنن . پسر 20 ساله‌ی دانشجو جلوی تلویزیون ولو شده داره پیامک بازی میکنه !  این قطعا به بلوغ عقلی نرسیده.از اون طرف برادر کلاسه ششمش درسش رو خونده میاد میگه مامان کاری هست من انجام بدم ؟ اون با 20 سال سن به بلوغ عقلی نرسیده ولی این پسر 12 ساله رسیده . چون این در ارتباط با خانواده خودش رو مسئول میدونه اون نمیدونه .و یا برعکس دختر را فرض بگیرید.

یکی از ویژگی‌های کسانی که به بلوغ عقلی رسیده‌اند این است که مسئولیت پذیرند و پاسخگوی نتیجه کارهای مربوط به خودشان هستند . کسی که نه مسئولیت قبول می‌کند و نه پاسخگو اعمالش هست به بلوغ عقلی نرسیده .

ببینید آیا با حق کنارمی‌آید ،روحیه‌ی حق پذیری دارد یا به دنبال اثبات خودش است. اگر روحیه‌ی حق پذیری داشت به بلوغ عقلی رسیده است .

تشخیص کسی که به بلوغ عقلی رسیده است:

آیا در مقابل خودش مسئول هست؟ آیا کارهای شخصی‌اش را خودش انجام می‌دهد؟ آیا در مقابل خانوادش مسئول هست؟ آیا سنجیده رفتار می‌کند؟ یعنی می‌داند "هر سخن جایی و هر نکته مکانی"؟

3. بلوغ نکاح

بلوغ عقلی+بلوغ جنسی= بلوغ نکاح

 کسی که به بلوغ عقلی و جنسی رسیده باشد می‌گوییم که به بلوغ نکاه رسیده است.

سورة نساء آیة 6 : «یتیمان را بیازمایید تا هنگامی که به سن ازدواج برسند (بلوغ نکاح) و اگر در آنها رشد کافی یافتید اموالشان را به آنها بدهید»

4. بلوغ عاطفی

کسی که احساساتش رو کنترل و  ابراز و مدیریت کند.

کسی که به بلوغ عاطفی رسیده باشد ،‌قابلیت برقراری رابطه‌ی عاطفی با اطرافیان را دارد . کسی که به این بلوغ رسیده است می‌داند احساساتش را کنترل و ابراز و مدیریت کند .

مثال یک)باید یاد بگیرم که کجا بخندم؟ ، کجا گریه کنم ؟‌ کجا داد بزنم ؟ ،‌ کجا  اشک بریزم ؟  کسی که به بلوغ عاطفی رسیده میتونه احساساتش رو مدیریت کنه . میتونه در شرایط حاد و بحرانی و عصبانیت به هم نریزه . ماشین خورده به ماشین جلویی ، هیچ اتفاقی هم نیافتاده ، دو تا سپر خوردند به هم ، بر میگرده میگه گاری چی !!! این به بلوغ عاطفی نرسیده . نمیتونه احساساتش رو مدیریت کنه . خب برگرد یه نگاه کن اون میگه عذر می خوام تو هم بگو ایرادی نداره .

مثال دو) کسی که به بلوغ عاطفی رسیده باشه ، در اکثر موارد میتونه خطای دیگران رو نادیده بگیره ، نه این که بخواد با هر خطایی برخورد تند و خصمانه بکنه . کسی که به این بلوغ رسیده باشه توی برخورداش انعطاف پذیره . کسی که به بلوغ عاطفی رسیده باشه ، تحمل انتقاد رو داره . تذکرات و حرفهای منطقی دیگران رو با جان و دل می پذیره . توی شکستها و ناکامی‌ها خودش رو نمی‌بازه. دست و پاش رو گم نمیکنه. حس فداکاری در اون به وضوح دیده میشه . کسی که به بلوغ عاطفی رسیده باشه در بروز احساساتش خیلی آدمه بازی هستش. لذت میبری از این که اون مدام به تو ابراز احساسات میکنه.

مثال سه)کسی که به بلوغ عاطفی نرسیده باشه ، مثل سنگ می مونه ، دچار انجماد عاطفی شده. باید عشق رو ازش گدایی کنی . خانمه به شوهرش میگه دوسم داری ؟ سر تکون میده !!! خانمه میگه بگو دوستم داری ؟ میگه آره !

مثال چهار)خنده ها و گریه‌های شما باید قابل کنترل و در حد معمول باشه . وقتی همه آروم می خندند شما نباید قهقه بزنید . وقتی همه دارند آروم و معقول گریه میکنند شما نباید سرت رو بزنی به دیوار.   

با کسی که بلد نیست ابراز احساسات کند و احساساتش را کنترل و مدیریت کند ازدواج نکنید .

 5. بلوغ اجتماعی

کسی که نسبت به دنیای پیرامونش احساس مسئولیت می‌کند.

کسی که به بلوغ اجتماعی رسیده است ، بلوغ فعال و چشمگیری در جامعه دارد. نسبت به دنیای پیرامونش احساس مسئولیت می‌کند .

سوال: این احساس مسئولیت چه فرقی با اون احساس مسئولیت در بلوغ عقلی داره؟

جواب: اون احساس مسئولیت مربوط به خودش و خانواده‌اش بود. اینجا نسبت به شهر وکشور خود احساس مسئولیت می‌کند.

مثال یک)تو خیابون داره رد میشه ، یه نابینا می بینه که میخواد بره اون ور خیابون ، احساس مسئولیت میکنه. اهل همکاریه، از قوانین و مقررات جامعه پیروی میکنه . مثلا پشت چراغ قرمز می ایسته حتی اگه 2 نصف شب باشه . هیچ ماشین و هیچ افسری هم تو خیابون نباشه . بطری آب معدنی خالی رو دستش میگیره تا یه  سطل آشغال ببینه . کسی که به بلوغ اجتماعی نرسیده ساعت 12 ظهر اگه مامور راهنمایی یه لحظه غفلت کنه از چراغ قرمز رد میشه بعد میگه دیدی قالش گذاشتم ؟!

کسی که به بلوغ اجتماعی رسیده است در روابط اجتماعی تعادل دارد .

مثال دو)مثلا می بینی روزی 10 ساعت رو با دوستاش میگذرونه . چنین کسی در روابط اجتماعی تعادل نداره  .

 آیا در فعالیت های گروهی شرکت میکنه ؟ فرض کنید یه جایی زلزله اومده ، هر کسی توی دانشگاه یه کاری انجام میده . یه عده دارن کمک های مردمی جمع میکنن. یه عده‌ی دیگه بیرون دانشگاه دارن کمک جمع میکنن . یه عده دارن پتو و ... میارن  و ... .  اون وقت یه نفر بی‌خیال این کارهاست . همین طور میره و میاد . چنین کسی به بلوغ اجتماعی نرسیده . 

روی آوردن  به اجتماع و قبول مسئولیت‌های اجتماعی (چه کوچک و چه بزرگ) مانند شرکت در اجتماعات سالم، قبول مسئولیت در محیطی غیر از خانه، دوست یابی، اظهارنظر کردن در مورد نظرات دیگران و اتّفاقات به روز جامعه، ازشاخص‌های رسیدن به این بلوغ است..

 

6. بلوغ فرهنگی

قدرت تشخیص درست از غلط و تصمیم گیری بدون تعصّب نسبت به آداب و رسوم غلط خانوادگی و فامیلی وجامعه.

باید بتوانیم فرهنگ اجتماعی که در آن زیست می‌کنیم را بشناسیم، تجزیه وتحلیل کنیم و به آنچه با شرع وعرف عقلانی مطابقت دارد، عمل نماییم. این یعنی بلوغ فرهنگی اجتماعی.

مثال یک)یعنی ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﻓﺮﻫﻨﮕﺶ ﺩاﺭﻩ. ﺑﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻓﻜﺮ میکنه ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻏﺮ ﺑﺰﻧﻪ.

نگاه مثبت:کسی که به بلوغ اجتماعی رسیده است سرشار از اشتیاق و شور و نشاط به زندگی است، خوب می‌بیند و خوب فکر می‌کند و خوب تحلیل می‌کند.

کسی که به بلوغ فرهنگی رسیده باشد نگاه مثبت در افکار و رفتار و گفتار و کردار او به وضوح دیده می‌شود.

کسی که به بلوغ فرهنگی رسیده باشد به راه حلها تمرکز می‌کند و مدام به دنبال درس گرفتن و عبرت گرفتن از دنیای پیرامون خودش است.

نگاه منفی:ولی کسی که بلوغ فرهنگی نرسیده باشد منفی نگاه می‌کند و منفی تحلیل می‌کند واشتیاقی برای زندگی و نشاطی در تلاشهایش دیده نمی‌شود. کسی که بلوغ فرهنگی نرسیده باشد مدام آه و ناله می‌کند، تمرکز او بر مشکلات و نداشته‌ها است و مدام از شرایط و دیگران شکوه و گلایه می‌کند. و از زمین و زمان متکبرانه ایراد می‌گیرد. درصد بسیاری از افراد در نظر او قابل تحقیر شدن هستند.

به یاد داشته باشید یکی ازمشکلات عمده‌ای که اکثر زوج های جوان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، نداشتن بلوغ فرهنگی است.

تصور اینکه هرچه تحصیلات بالاتر باشد بلوغ فرهنگی فرد بیشتر است، تصوّر غلطی است. تحصیلات در بلوغ فرهنگی فرد اثرگذار و لازم است امّا کافی نیست. بسیاری از آداب و رسوم غلط و آسیب های خانوادگی و اجتماعی والدین و خود فرد شاید راه رسیدن به بلوغ فرهنگی را دشوار کند؛ امّا مانع رسیدن فرد به بلوغ فرهنگی نمی‌شود وحتّی می‌تواند برای تشخیص بهتر و درست‌تر کمک کند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۵۷

موانع ازدواج

دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۸، ۰۱:۴۶ ق.ظ

موانع ازدواج خیلی زیاد هستند و فقط چند تا از مهمترین آنها را توضیح می‌دهیم اما در پایان فصل، نمودار درختی موانع ازدواج را مشاهده می‌کنید که تمام موانع ازدواج را به طورخلاصه بیان کرده‌ایم.

1)تحصیلات:

سوال: آیا تحصیل می تواند مانعی برای ازدواج باشد؟

جواب: بستگی دارد که چگونه به این موضوع نگاه کنیم. از یک نفر می پرسیم چرا ازدواج نمیکنی؟ می گوید می خواهم درس بخوانم. می پرسیم درس می خواهی بخوانی که چی بشود؟ می گوید هم شغل بهتری می توانم پیدا بکنم، هم شأن اجتماعی بالاتری دارم، هم درآمد بیشتری خواهم داشت و هم مورد بهتری برای ازدواج می توانم پیدا کنم. من اگر دیپلمه باشم یک مدل می توانم ازدواج بکنم. لیسانسِ باشم بهتر، فوق لیسانس باشم بهتر. دکتری که دیگر خیلی بهتر. تحصیل برای چنین آدمی یک مانع محکم است. این آدم اشتباه می‌کند قبلا هم گفته‌ایم که تحصیلات به آدم فهم و شعور نمی دهد.

ولی از یک نفر سوال می‌کنیم برای چی می‌خواهی درس بخوانی؟ می گوید من عاشق درسم، عاشق یادگیری‌ام، عاشق خدمتم، عاشق علم آموزی‌ام. می خواهم یاد بگیرم چشمم بیشتر بینا شود. می خواهم یاد بگیرم بهتر و بیشتر به مردم و مملکتم خدمت کنم. این تحصیل مانع نیست و خوب است. چنین کسی اگر در میانة تحصیل خواستگاری آمد یا موردی پیش آمد که جایی خواستی خواستگاری برود که نه تنها مانع تحصیل نیست بلکه کمکتش هم می کند ازدواج کند.

2)سربــــازی:

سوال:آیا سربازی مانع ازدواج است؟

جواب: می تواند باشد و هم می تواند نباشد. می‌آیند خواستگاری و می‌پرسید آیا آقا پسر سربازی رفته اند؟ می گویند نه. این یک مانع است برای ازدواج. اصلا اجازه ندهید خواستگاری کنند. ما دختر به شما نمی‌دهیم. اگر گفتند انشاء الله قرار است بروند سربازی. آمدیم و انشاءالله نرفتند سربازی! بعد چکار می‌کنید؟ «قرار است بروند» اصلا و ابدا جملة قابل اعتمادی نیست.

سوال: اگر پسر در حال گذراندن دورة سربازی است، آیا باز هم مانع است. یعنی بخاطر اینکه سرباز است جواب منفی بدهیم؟

جواب: اینجا هم دو حالت دارد: این دو سال شبانه روز قرار است عمرش در پادگان طی شود و تازه میخواهد بیاید ببیند کاری پیدا می کند یا نه. خب این مورد مانع است و توصیه نمی‌کنیم.

حالت دوم این است که پسر سرباز است ولی درآمد هم دارد. بعد از ظهر ها می رود بیرون مغازه یک جایی کار می کند. یا هر کار دیگری. این جا سربازی مانعی نیست.

سوال: اگر پسر کارت معافیت دارد آیا مانع ازدواج است؟

جواب: باز بستگی دارد. باید برویم تحقیق کنیم ببینیم کارت معافیتش را چطوری گرفته؟ اصلا اصلی است یا جعلی است. آیا حقه بازی کرده؟  آیا پول داده خریده؟ یا واقعا قانونا معاف شده. آن کسی که با کلک معافیتش را گرفته مانع ازدواج است.

سوال: اگر نمی خواهد برود سربازی چطور؟ آیا مانع است؟

جواب: بله مانع است. می‌گوید من برای چی بروم سربازی؟ عمرم رو توی پادگان وکلانتری و ... تلف کنم مو هیچ خاصیتی هم نداره من عمرم را دوست دارم.کسی که از خدمت سربازی فرار کرده مانع است. و محکم هم جلوی او مانع بگذارید و او را برای ازدواج نپذیرید. می دانید چرا؟ کسی که به قوانین مملکتش احترام نمی گذارد فردا به قوانین داخلی خانة خودش هم احترام نمی گذارد.    خوش بود گر محک تجربه آید به میان                  تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

ما آدمها زیاد اهل شعار دادن هستیم اما وقتی  در امتحان  قرار می گیریم چهره‌ی اصلی خود را نشان می‌دهیم. یکی از این امتحان ها خدمت سربازی است و او فرار می‌کند. این فرد فردا در زندگی مشترک از زیر بار خیلی چیزها فرار می‌کند. چون یکبار فرار کرده و خیلی هم به دلش نشسته و کیف کرده. (میگه همه رفتند خدمت و ما نرفتیم). ازدواج با این آدمها اصلا مطمئن نیست.

3)خواهر یا برادر بزرگتری که ازدواج نکرده اند:

سوال:وجود خواهر یا برادر بزرگتر جلوی فرد آیا می تواند مانع ازدواج باشد؟

جواب: می تواند باشد و هم می تواند نباشد. مثلا برای خواهر بزرگتر ما خواستگار زیاد آمده ولی خداوکیلی هیچ کدامشان بدرد نمی خوردند و خواستگار مناسبی نداشته. یا مثلا برادر بزرگتر دنبال ازدواج بوده اما تا حالا مورد مناسبی به تورش نخورده. هر دو در صدد و در تلاش اند که بالاخره یک جوری ازدواج کنند. در اینجا شما باید لطف کنید و بخاطر آنها صبر کن و عجله نکن. چون اگر کوچکتره ازدواج کند مانعی می شود برای ازدواج بزرگتره. چون وقتی می آیند خواستگار بزرگتره و یا پسر بزرگتر می رود برای خواستگاری، یکی از سوالاتی که در ذهن خانوادة طرف مقابل شکل می گیرد این است که چطوری بوده که این کوچکتره ازدواج کرده و بزرگتره مانده؟ نکند یک ایرادی دارد؟ آن وقت تو می شوی مانع ازدواج آنها. اگر خواهر و برادر بزرگتر سر ناسازگاری ندارند صبر کنید. ولی یک موقع است که خواهر بزرگتر زیادی لوس و پر توقع است. بهترین خواستگار دارد برایش می آید و بیخود و بی جهت رد می‌کند. یا فرقی نمیکند برادر بیخود انتظار دارد. یک موقع است که توقع ها بیخود است. در این حالت کاری به خواهر و برادر بزرگتر از خودت نداشته باش و برو ازدواج کن. چون هر چه قدر هم به اینها می گوییم چرا ازدواج نمی کنید می گویند نمی خواهم! نمی تونم! به درد نمی خورند! اینها تا آخر عمر غر می زنند. رهایشان کن.

سوال: خواهر و برادر من بهانه گیر نیستند اتفاقا خیلی هم منطقی و معقول عمل می کنند ولی سن ازدواج من دیگر دارد بالا می رود، خواهرم 35 سالشه هنوز ازدواج نکرده، پر توقع هم نبوده، مورد مناسب نسیبش نشده و حالا من 28 ساله هستم آیا باز هم باید صبر کنم؟

جواب: خیر. اگر سنتان دارد بالا می رود، حتی اگر خواهر و برادر بهانه گیر نیستند لطفا ازدواج بکن.

پدر و مادرها هم یک نکته‌ای را یادشان باشد که دختر و پسرهای کوچکتر شما در حال قلیان هستند بیشتر حواستان به آنها باشد.

4)پدر و مادر پیر و تنهایی که تحت تکفل ما هستند:

سوال: آیا پدر و مادر پیر و تنهایی که تحت تکفل ما هستند مانع ازدواج ما به حساب می آیند؟

جواب: خیر مانع نیستند. بلکه مردم خیال می کنند که مانع اند.

من توی خانواده از پدر پیرم نگهداری می کنم اگر بخواهم ازدواج بکنم من نمی توانم پدرم را رها بکنم یا عروس خانم قبول نمیکند که بیاید پیش پدر من زندگی کند. من هم باشم قبول نمیکنم. چون منطقی است. بگو من یک پدر پیر و یک مادر بیمار دارم و حاضر نیستم دست از سرشان بردارم. لطف و مهربانی آنها باعث شده که من به اینجا برسم. پدرم کمر خم کرد تا من کمر راست کنم. این چین و چروکهایی که توی صورت مادرم است برای این بوده که من یک صورت صاف و شفاف و لطیف داشته باشم.

ولی بعد از ازدواج زندگی در خانة پدر و مادر هر کدام از دو طرف یا در مجموعه‌ای که آنها زندگی می کنند (خانوادة داماد می گوید ما در یک مجموعة آپارتمان زندگی می‌کنیم و یکی از واحدهای آپارتمان هم خالی است ان شاءالله ازدواج کنیم شما می روید آنجا. حق ندارید این کار را بکنید. چون ممنوع است.اول ازدواج است زن می خواهد لباسهای برهنه بپوشه، زن و شوهر می خواهند با هم خلوت داشته باشند.

پیامبر اکرم (ص): بهترین زنان شما زنان عفیف و بسیار تحریک کننده هستند.

یعنی زن بیرون خانه باید عفیف و در خانه در مقابل شوهر خودش بی‌حیا باشد. از امام صادق (ع) روایت داریم که می فرمایند:بهترین زنان زنی است که چون از خانه بیرون رود لباسی بپوشد که برای او مانند زره باشد و چون با شوهرش خلوت کند لباس حیا از تن بکند.

حالا زن و شوهری که تازه ازدواج کرده اند و در اوج هیجانات جنسی نسبت به هم هستند و در جایی زندگی می‌کنند که پدر شوهر یا مادر شوهر هم همن جا زندگی می کند. زن کلی به خودش رسیده و آماده است که شوهرش بیاید توی خانه که یک دفعه مادر شوهر زنگ در خانه را می زند!!

از طرفی وقتی نزدیک هم باشیم مادر و پدر از سر دلسوزی می خواهند کمکهایی به ما بکنند که ما فکر می کنیم دخالت است. پس حالا باید چه کار کرد؟ از طرفی می گویید پدر و مادر پیر مانع ازدواج نیستند و از طرفی هم میگویید نباید پیش زن و شوهر باشند.جواب: من دارم ازدواج می کنم باید بگویم که پدر و مادرم برایم مهم هستند و هر روز باید به آنها سر بزنم ـ(چون پیر و ناتوان اند و در خانه کار دارند) و می گویم که من باید برای آنها پرستار بگیرم. تا دیروز من پیش پدر و مادرم بودم و من الان خودم را نسبت به آنها متعهد می دانم فردا گلایه نکنی

 چرا هر روز میروی خانة مادرت. ولی این سر زدن روزانه نباید طولانی باشد. روزی ده دقیقه برای اینکه جویای احوال آنها بشیم که اگر پولی چیزی نیاز داشتند یا کاری خریدی داشتند برایشان انجام بدهیم. یک عمر آنها برای من وقت گذاشتند روزی ده دقیقه هم من می خواهم برایشان وقت بگذارم. یک لحظه ما خودمان را جای پدر و مادرهای خودمان بگذاریم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۴۶