کتاب درسنامه ازدواج موفق

اول یاد بگیرید، سپس ازدواج کنید

کتاب درسنامه ازدواج موفق

اول یاد بگیرید، سپس ازدواج کنید

سلام
درجواب اینکه چرا باید اول یاد بگیریم سپس ازدواج کنیم باید گفت در دنیای جدید و دایم در حال تغییر و تحول فعلی ، با رسوم بسیار منعطف و برخی اوقات حتی فروپاشی رسوم سنتی، با وجود زمان اندکی که اعضای خانواده با هم‌ هستند و تعداد نفرات کمتری که با هم زندگی می‌کنند، ما نیاز داریم که برای ازدواج آموزش ببینیم و درباره‌ی آن یاد بگیریم. زیرا ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات تمام دوران زندگی است که به همه‌ی جوانب زندگی(شغل،تحصیل،موقعیت اجتماعی،خانه،فرزند،تفریح و...)تاثیر مستقیم وغیر مستقیم می‌گذارد.

۲ مطلب با موضوع «تصمیم گیری» ثبت شده است

2. استخاره در ازدواج

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۳ ق.ظ

1.جایگاه استخاره در ازدواج

از دیگر مباحث مربوط به تصمیم گیری، مسأله‌ی استخاره است. مقصود از استخاره «طلب خیر نمودن از خداوند» است.

1)تعریف استخاره:در روایات ما آمده است که استخاره یعنی «طلب خیر نمودن از خداوند »  وقتی که سر دو راهی گیر می‌کنیم و دو دل هستیم و آن هم به شکل دعا.

امام صادق (ع) فرمودند: هر وقت به بن بست رسیدی و با مشورت هم به نتیجه نرسیدی و دو دل و متحیر هستی، صد بار به خدا بگو «استخیر الله» که خدایا از تو طلب خیر می کنم. (البته هیچ الزامی در عربی گفتن نیست) بعد از آن بروید با مردم مشورت کنید، آنگاه خداوند پاسخ شما را در کلام مردم می گوید. (بحارالانوار، ج88، ص 252)

امام محمد باقر (ع) فرمودند: اگر خدا پاسخ را در زبان شما نگذارد آن را در دل شما می اندازد.

2)استخاره مشورت با خدا نیست: سورة شوری آیة 38 : وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ

و آنان که امر خدایشان را اجابت کردند و نماز به پا داشتند و کارشان را به مشورت یکدیگر انجام می‌دهند و از آنچه روزی آنها کردیم (به فقیران) انفاق می‌کنند.

توضیح:چرا خدا نگفت با من مشورت کنند؟ چون اصلا حق مشورت با خدا را ندارید. استخاره طلب خیر کردن از خداست.

امام صادق (ع): از خدا طلب خیر کن و پس از آن با آدمها مشورت کن.

اگر طلب خیر کردیم و مشورت هم کردیم و باز به نتیجه نرسیدیم چکار کنیم؟ نه جواب مردم به دلم می‌نشیند و نه چیزی به دل خودم می‌نشیند. از امام صادق (ع) این سوال را پرسیدند و ایشان فرمودند اگر اینگونه شد با قرآن استخاره کنید.

*در استخاره با قرآن ، سه دیدگاه وجود دارد:

اول: دیدگاه افراطیون: کسانی که برای هر کار کوچکی استخاره می کنند. حتی برای پاسخ به سوال، استخاره می کنند اگر خوب نیاید فکر می کنند آن جواب بد است. ما چنین چیزی در روایاتمان نداریم. و مورد قبول ما نیست.

دوم: کسانی که تفریط می کنند: کسانی که استخاره را غیر عقلی می دانند و می گویند مگر تو عقل و فهم و شعور نداری که استخاره می کنی؟ ما این را هم قبول نداریم چون عقل ما خیلی چیزها را نمی فهمد.

سوم: دیدگاه معتدل: ما هم برای عقل و هم برای مشورت احترام قائل هستیم، ولی وقتی همة درها بسته بود و با عقل و مشورت به نتیجه ای نرسیدیم می رویم سراغ استخاره.

سخنی با کسانی که استخاره با قرآن برای ازدواج را جایز نمی‌دانند و می گویند«در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»

ما اگر بخواهیم با یک نفر ازدواج کنیم و برویم دربارة او تحقیق کنیم و همه هم بگویند خوب است، آیا این کافی است؟ آیا در تحقیقات کسی می تواند به من بگوید که این دختر خانم خیلی خوب است ولی نازا است. کسی می‌تواند به من بگوید که این پسر عقیم است؟ ما تا ازدواج نکنیم این چیزها را نمی فهمیم. کسی می تواند به من بگوید این خواستگاری که برای من آمده مرگ قطعی آن در 26 سالگی است؟ یعنی بچة شما که به دنیا می آید پدرش چند وقت بعد تصادف می کند و می میرد؟ (خب این چیزها در استخاره معلوم می شود)

سوال: آیادختری که نازا است و پسری که عقیم است حق ازدواج ندارند؟

جواب: چرا حق ازدواج دارند. ولی خداوند من و شما را بهتر از خود ما می شناسد. خدا می داند که من آدم کم صبر و بی جنبه ای هستم و اگر به بعضی از خواسته هایم نرسم یک جور دیگر می‌شوم. خدا می داند که این دختری که من انتخاب کرده ام نازا و بسیار حساس است. و خدا می داند ما وقتی ازدواج کنیم بچه دار نخواهیم شد و مشکل از دختر است و من پسر هم شروع می کنم به عذاب دادن آن زن. و خدا می داند که من ظرفیت کمی دارم. و برای او هوو می آورم. و خدا می‌داند که وقتی این پسر قرار است در 26 سالگی بمیرد و این دختر هم بسیار حساس است، بخاطر فوت همسرش دچار بیماری روانی می شود. که هیچ روانشاسی نمی تواند آن را درمان کند. و بچة او را باید کس دیگری بزرگ کند.

2. سند استخاره

کتاب «شرح لمعه» اثر شهید ثانی کتابی که طلبه ها در حوزة علمیه می خوانند، اول باب نکاح جلد : 3  صفحه : 95 ، گفته مستحب است که برای ازدواج دعا و استخاره کنیم. چون گفته دعا و استخاره معلوم می شود استخاره در اینجا به معنی قبلی (یعنی طلب خیر و دعا نیست) بلکه استخاره با قرآن است. به خاطر مسائل پنهانی که در ازدواج هست و ما نمی دانیم. این آدم امروز خوب است، هیچ تضمینی وجود ندارد که این پنج سال دیگه هم آدم خوبی باشد، خدا می داند که آن 5 سال دیگر معتاد می شود.

مثال)عروس امام خمینی از همسر امام سوال می کنند که آیا ایشان برای ازدواج بچه هایشان استخاره می کنند و ایشان گفتند بله ایشان برای ازدواج تک تک دخترهایشان استخاره می کردند. البته نه اینکه اگر استخاره خوب بیاید بگویند «بله» و اگر بد آمد بگویند «نه». اگر استخاره بد می آمد که هیچ، ولی اگر خوب می آمد نمی گفتند بروید ازدواج کنید، تازه شروع می کردند به برسی، تحقیق، مشاوره، سوال و جواب.

مثال)اینکه می بینی بعضیها استخاره می کنند خوب می آید و بعد ازدواج می کنند به طلاق می کشد به خاطر همین عدم تحقیق است. استخاره فقط برای طلب خیر است و اینکه خدا چیزهایی را که تو نمی دانی به تو بگوید ولی اگر استخاره خوب آمد حق نداری بلافاصله ازدواج کنی. بلکه باید تحقیق و برسی کنی.

سورة بقره آیة 216: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

حکم جهاد بر شما مقرّر گردید و حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه است، لکن چه بسیار شود که چیزی را مکروه شمارید ولی به حقیقت خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود چیزی را دوست دارید و در واقع شرّ و فساد شما در آن است، و خدا (به مصالح امور) داناست و شما نادانید.

خلاصه «چه بسا چیزیهایی که شما از آن کراهت دارید ولی سود شما در آن است»

خوبی که خدا می گوید با خوب من و شما فرق می کند. وقتی خدا می گوید این مورد خوب است یعنی تو در کنار او رشد می‌کنی، نه اینکه در کنار او الزاما خوشبخت می شوی (ممکن است خیلی هم سختی بکشی و رنج ببینی)

توجه توجه: استخاره قبل از همه چیز

حق ندارید بعد از تحقیق و صحبت استخاره کنید و بعد بگویید استخاره بد آمد، چون شما با احساسات دختر بازی می کنید. یا استخاره نکنید (میل خودتان است چون واجب نیست) و یا اگر خواستید بکنید قبل از انجام هر کاری بکنید. مثلا زنگ می زنند که برای خواستگاری که می خواهیم بیاییم، بگویید خبرتان می کنیم، و استخاره کنید، و اگر خوب آمد اجازه بدهید بیایند برای خواستگاری، یا قبل از اینکه بروید خاستگاری استخاره کنید (برای خانوادة پسر) نه اینکه چند بار بروید و بیایید و بین دختر و پسر صمیمیت ایجاد بشود و بعد بگویید استخاره بد آمده و به هر دو ضربه بزنید.شما اینجوری آدمها را با خدا دشمن می کنید. پس اگر تحقیق کرده اید و همه چیز خوب بوده دیگر حق ندارید بعد از آن استخاره کنید.

امام صادق (ع) فرمودند کسی باید استخاره کند که مفاهیم قرآن را کامل بشناسد و بتواند موضوع شما را تشخیص بدهد و قدرت انطباق قرآن با موضوع   شما را داشته باشد.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۸ ، ۰۲:۰۳

1.قسمت در ازدواج

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۰۴ ق.ظ

1. جایگاه قسمت در ازدواج

از مباحث مهمّی که معمولاً در امر ازدواج از آن خیلی سخن به میان می آورند،بحث قسمت است. می گویند: «سختگیری نکنید. اگر قسمت باشد، می شود؛ قسمت نباشد، نمی شود ». این سخن از مصادیق «کلمة حق یراد بها الباطل » است؛ کلمه‌ی حقّی است که از آن اراده‌ی باطلی می‌کنند. ازدواج در زندگی انسان با سرنوشت در ارتباط است و فردی هم که با شما ازدواج می‌کند، جزء سرنوشت شماست. امّا نباید فراموش کنید داستان سرنوشت انسانها سرنوشت سیّال است. در این سرنوشت گزینه‌های متعدّدی را نوشته اند.

در سرنوشت یک دختر یا پسر، اسم دختران یا پسران دیگری رقم خورده است که احتمالاً با یکی از آ نها ازدواج می‌کند. در پی اعمالی که فرد انجام می‌دهد، گزینه‌های سرنوشت محدودتر می‌شود تا سرانجام به یک مورد ختم شود.

2. قضا وقدر

بحث قسمت را باید تحت واژه‌ی غنی تر «قضا و قدر » مورد بررسی قرارداد که تقریباً معادل واژه‌ی «سرنوشت » در فارسی است.

مقصود از قضا و قدر یا سرنوشت، این است که انسان در مسیر زندگی خود در مدار مشخّص تعیین شده در حال حرکت است.

علمای اهل لغت و تفسیر «قضا » را به معنی سرنوشت قطعی می دانند و «قَدَر » را به معنی سرنوشتی که از روی محاسبه و مشروط اتّفاق می افتد. یعنی چنانچه کسی از یک ساختمان به طرف پایین پرتاب شود حداقل پایش خواهد شکست. این بخشی از قدر است. سختی زمین، نوع فرود آمدن او، نوع قدرت بدنی و توان آن فرد، شرایط مختلفی را در کنار هم قرار می‌دهد تا قَدَر شکل بگیرد. بطور مسلّم نظام هستی بر اساس قدری بنا نهاده شده است و قوانینی بر آن حاکم است.

همچنین در این عالم هستی، یک قضایی حاکم است که اگر کاری در قضای الهی حتمی شده باشد، دیگر بدون تردید آن رخ خواهد داد و شرایط و اگر و امّایی در آن نقش ندارد؛ مثلاً در قضای الهی چنان مقرّر کرده‌اند که در فلان تاریخ حضرت آدم (ع) به دنیا بیاید. این قضای الهی قطعاً رخ می دهد.

ملاصدرا در کتاب «الشواهد الربوبیه » می‌نویسد: قضا مال عالم مجرّدات است و قدر مال عالم مادّیات. بعضی از حکمای متألّه قائل به این نکته بوده‌اند که در مادیات چیزی به نام قضای حتمی نداریم. یعنی هر چه در جهان مادّی رخ می‌دهد، قضای حتمی نیست؛ مشروط به شرایطی است. امّا آنچه در عالم مجرّدات است، قضای حتمی است.

3. اختیار و سرنوشت

اختیار انسان هم جزء سرنوشت و قضا و قدر است یعنی اختیار از سرنوشت جدا نیست و یکی از بخشهای سرنوشت انسان، مختار بودن اوست. اختیار در یکایک انسان‌ها و جنّیان وجود دارد. خداوند اختیار را در انسانها قرار داده است تا بر اساس اختیارشان در راههای گوناگونی که درسرنوشت آنان قرار دارد، یکی از آن را هها را انتخاب کنند. ماحصل نگاه به بحث سرنوشت این است: خداوند در زندگی هر یک از ما راه‌هایی را به نام سرنوشت قرار داده است. برای تشریح بهتر این بحث، مثالی را بیان می‌کنیم.

مثال)در ماجرای جنگ صفین پیرمردی از امیر المؤمنین(ع) پرسید: یا علی اینکه ما به جنگ صفین آمده ایم، در سرنوشت ما نوشته شده بود یا نه؟ حضرت فرمودند: از هیچ تپه‌ای بالا نرفتید و از هیچ بلندی به پایین نیامدید مگر اینکه جزء سرنوشتتان بود. پیرمرد با شنیدن این سخن ناراحت شد و گفت: پس ما کاری نکرده‌ایم. ما داریم در مسیر سرنوشت حرکت میکنیم. حضرت فرمودند: شما با اختیار خود در این سرنوشت آمدید. اگر تو برای جنگ صفین آمدی، در سرنوشتت نوشته بودند امّا در سرنوشتت، ده‌ها متغیّر دیگر هم بود؛ میتوانستی در کوفه بمانی و این اتّفا‌قها برایت نیفتد. می توانستی به سپاه معاویه بروی و از آن مسیر حرکت کنی و علیه من بجنگی. دهها چیز در سرنوشت تو مشخّص شده بود و تو با اختیار خودت این راه را انتخاب کردی. این، داستان سرنوشت است.(الکافی، ج 1، ص 155). توضیح: برای هر انسانی صدها سرنوشت نوشته شده که شما با تصمیم خودتان یکی را انتخاب می‌کنید. دانستن خدا بر اینکه من کدام راه را انتخاب خواهم کرد هیچ به این معنی نیست که شما آن راه را با اجبار انتخاب می‌کنید. بلکه خدا می‌داند که شما با اختیار خود کدام راه را انتخاب خواهید کرد. اگر جبر در کار بود دیگر بهشت و جهنم معنی پیدا نمی‌کند.

ازدواج هم به همین گونه است. اگر راه «الف» را انتخاب کنی، آخر آن با فلان فرد ازدواج می‌کنی و اگر راه «ب» را انتخاب کنی با فلان فرد ازدواج خواهی کرد و اگر فلان راه را انتخاب کنی ته آن پوچ است یعنی با کسی ازدواج نمی‌کنی. و شما با مسیری که انتخاب می‌کنید یا فردی برای ازدواج پیدا می‌کنید و یا نه. قسمت به مفهومی که رایج است بین مردم که هر کسی از قبل مشخص شده با کی باید ازدواج کند در دین اسلام معنی ندارد. البته بله خدا می‌داند که شما با چه کسی ازدواج خواهید کرد ولی این سلب اختیار از انسان نمی‌کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۸ ، ۰۶:۰۴