کتاب درسنامه ازدواج موفق

اول یاد بگیرید، سپس ازدواج کنید

کتاب درسنامه ازدواج موفق

اول یاد بگیرید، سپس ازدواج کنید

سلام
درجواب اینکه چرا باید اول یاد بگیریم سپس ازدواج کنیم باید گفت در دنیای جدید و دایم در حال تغییر و تحول فعلی ، با رسوم بسیار منعطف و برخی اوقات حتی فروپاشی رسوم سنتی، با وجود زمان اندکی که اعضای خانواده با هم‌ هستند و تعداد نفرات کمتری که با هم زندگی می‌کنند، ما نیاز داریم که برای ازدواج آموزش ببینیم و درباره‌ی آن یاد بگیریم. زیرا ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات تمام دوران زندگی است که به همه‌ی جوانب زندگی(شغل،تحصیل،موقعیت اجتماعی،خانه،فرزند،تفریح و...)تاثیر مستقیم وغیر مستقیم می‌گذارد.

شانزدهمین انگیزه)از عشق مخلوق به عشق خالق رسیدن:به قول خودشان می‌خواهند به خدا برسند

این مورد بیشتر در مذهبی ها دیده می‌شود.به قول خودشان می‌خواهند به خدا برسند.ببخشید کدام یکی از ائمه وامامان وپیامبران ما از این طریق به خدا رسیدند؟کدام یکی از علما وبزرگان ما از این طریق به خدا رسیدند؟مواظب باشین شیطان برای هرکسی دامی مخصوص خودش می‌اندازد.

هفدهمین انگیزه) ازدواج موقت: دخترها بدون اذن پدرشان اجازه ازدواج ندارند

دخترها بدون اذن پدرشان اجازه ازدواج ندارند.زیرا دختر یک موجود عاطفی است شرع مقدس اجازه‌ نمی‌دهد یک دختر بدون اجازه پدرش با پسری مَحرَم شود .دخترخانم‌ها، فریب بعضی از آقا پسرهای شیّاد رو نخورید. اولین و پیشترین کسی که در این جریان آسیب می‌بیند خودشما هستین.

هجدهمین انگیزه) ارضاء جنسی:هیچ پسری مستقیم نمیگه که من میخام ارضاء جنسی کنم.

بلکه میگه من عاشقتم،دوست دارم ومن معتقد به عشق پاکم و... .

مثلا: خانمی که با گریه میاد میگه شوهرم بعد از دوازده سال منو کت میزنه،تامین جنسیم نمیکنه، تامین مالیم نمیکنه ،چیکار باید کنم؟ ازش پرسیده شد از کی شوهرتون شما رو میزنه؟ میگه از همون اول زندگیمون. میگیم چرا همون اول ولش نکردی؟ میگه چون تنم رو در اختیارش گذاشتم.بهش گفته شده خب ازدواج نمیکردی .گفت ترسیدم آبروم بره.

بیشترین علت دوستی دخترخانمها بخاطر نیاز عاطفی می باشد.

و بیشترین علت دوستی آقا پسر ها بخاطر ارضاء نیاز جنسی می باشد.

نوزدهمین انگیزه) ترحم:دلم براش سوخت.

اون کسی رو نداره ،مامان باباش طلاق گرفتن، سرطان داره،معلوله و... .

در جواب این دوستان پراحساس و دارای قلب رئوف باید گفت که شما که متولی او نیستید،بخاطر اینکه او دچار مشکل بیشتر نشود شما دچار مشکل شوید.بخاطر ترحم ازدواج نکنید.

بیستمین انگیزه) پرکردن اوقات فراغت:کاری نداشتم،حوصلم سرمیرفت،تفریحی نداشتم

و از این قبیل حرفها که اینگونه افراد عمل اشتباهشان را  توجیح میکنند.

بیست‌ویکمین انگیزه)تنوع طلبی وایجاد یک اتفاق تازه در زندگی

بیست و دومین) من بزرگ شدم:میخاد ثابت کنه که بزرگ شده

 یا به خانوادش یا به دوستاش یا به خودش ( به اصطلاح من هم میتونم)

بیست وسومین انگیزه)کسب در آمد:صرفا برای تیغ زدن

یا نگاه ابزاری به جنس مخالف. یا کلا از جنس مخالف بدش میاد و میخاد جیشون رو خالی کنه

بیست وچهارمین انگیزه) اثبات اعتماد به نفس:برای اینکه میخاد نشون بده من هم بلدم با یه دختر یا پسر دوست بشم

بیست وپنجمین انگیزه)جبران شکیت عشقی، یا شکست اجتماعیتحت فشار کنکور بوده وقبول نشده

 با این کار میخاد از فشار خارج شه به آرامش برسه مثلا.

یا شکست عشقی خورده (صرفا به اون قبلیه نشون بده که من تنها نیستم.)

بیست وششمین انگیزه) رفتن به خارج از کشور میره با یه دختر یا پسر رفیق میشه که اون رو هم ببره خارج

بیست وهفتمین انگیزه) نجات دادن دوست:میخاستم دوستم رو از دوست پسرش نجات بدم

که فریبه حرفهاش رو نخوره(دوست دارم،عاشقتم ،فدات شم) خودم باهاش دوست شدم.

پسری میگفت: با دوست خواهرم ارتباط برقرار کردم که از خواهرم اطلاعات بده که خواهرم سالم هست یا نه که خودم دوست خواهرم دوست شدم.

بیست وهشتمین انگیزه)الگو قرار دادن والدین:پدری که با نامحرم ها میگه ومیخنده و شوخی میکنه

مادری که با نامحرم ها میگه ومیخنده و شوخی میکنه

میشن الگوی فرزندشون

بیست ونهمین انگیزه )عقده ای نشدن درپیری: به سن پیری که رسیدم غصه‌ی جوونیم رو نخورم.

«در جوانی پاک زیستن شیوهی پیغمری است»

سی و مین انگیزه)عادت:من به این کار عادت کردم ونمیتوانم این کار را کنار بگذارم (دختر بازی یا پسر بازی)

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۸ ، ۰۲:۲۸

یازدهمین انگیزه) لجبازی با والدین:علت اینکه جوانان با والدینشان لجبازی میکنن این است که والدین آنها کنترل گر هستند.

 یعنی: دائما گیر میدن. جوانی که مستقل طلب هستش رو به سمت بدی میکشن.جوانی که میخاد خودش رو نشون بده ، باحرفهاشون میزنن تو سرش مثلا پسر یا دختره میگه میخام برم سر کار یا میخام برم بیرون

درجواب پدر ومادر میگن نه بشین سرجات تو هنوز بچه ای. یا میخاد اون رشته ای که علاقه واستعدادشه تحصیل کنه اما پدرمادر میگن نه باید دکتر یا مهندس بشی و... . با این شرایط پسر یا دختر تصمیم های غلط ،احساسی و غیرمنطقی میگیره. یا دچار افسردگی میشه. بعد تصمیم میگره که با والدین لجبازی کنه و... .

دوازدهمین انگیزه) احساس حقارت وعدم اطمینان:: از محل سکونتش ویا غذایی که میخوره

برخی از جوانان به خاطر احساس حقارت وعدم اطمینان از جذابیتهای فردی وخانوادگی ‌شان تصمیم به برقراری  ارتباط می‌گیرند.

مثلا: از محل سکونتش ویا غذایی که میخوره ویا لباسهایی که میپوشه و... ناراضیه و میخاد بایه شخصی که وضعیتش از اون بهتره ارتباط برقرار کنه تا این خلع رو پر کنه.( در دخترها پیشتر است)

سیزدهمین انگیزه) بالا رفتن سن:: مخصوصا دختر های 30سال به بالا

بعضیا میگن سنم بالا رفته وکسی حاضر به ازدواج بامن نیست دیگه و دنباله دوست پسر یا دوست دخترن ( مخصوصا دختر های 30سال به بالا که اعتقاد داشتن به پاک بودن اما متاسفانه چون همه ی خواستگار هاشون رو رد کردن (حالا یا خوش باعث شده یا پدر ومادرش) وفکر میکنن دیگه خواستگاری نخواهند داشت، به دام دوستی میوفتن.

چهاردهمین انگیزه) نداشتن قدرت نه گفتن:عزت نفس نداشتن

مثلا:دختری اذعان میکرد با دوستش رفته بود کافی شاپ که دوست پسره دوستش رو ببینن وکنار اون پسره یه پسری دیگه هم بود که دوستش بهش میگه توهم با این پسره رفیق شو. بخاطر این که دختره «عزت نفس نداشتم»، «قدرت نه گفتن» نداشت در دام دوستی نامشروع افتاد و بعد از مدتی که رابطشون بهم خورده بود بسیار افسرده شده بود.

پانزدهمین انگیزه)تداوم ارتباط به دلیل ترس از ریخته شدن آبرو: عکست رو پخش میکنم

مثلا : اگه رابطه رو قطع کنی عکست رو پخش میکنم. به مامان و بابات میگم.آبروتو میبرم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۸ ، ۰۲:۲۵

ششمین انگیزه)کنجکاوی::  ارضاء حس کنجکاوی(در دوره ی جوانی شدت زیادی دارد)

هفتمین انگیره) قصد اذیت کردن جنس مخالف:تلفن های بی دلیل  وحرف های بی مورد میزدم 

دخترو پسر ها میگن من در ابتدا فقط قصد اذیت کردن رو داشتم. تلفن های بی دلیل  وحرف های بی مورد میزدم  ویا ازکنار اون رد میشدم تا یه متلک بندازدم اما بعدش بهش وابسته شدم.

هشتمین انگیزه)دوستی با جنس مخالف تبدیل به ارزش شده: تو امٌلی با یه دختر یا پسر دوست بشی.

ارتباط با جنس مخالف تبدیل به ارزش شده. دوست پسر یا دوست دختر تبدیل به ارزش شده

مثلا میگن:تو عرضه نداری. توبلد نیستی. تو امٌلی با یه دختر یا پسر دوست بشی.

متاسفانه این ضد ارزش تبدیل شده به این که دختر یا پسر باید با چندین نفر ارتباط برقرار کند.

نهمین انگیزه) پر کردن خلع عاطفی: به دلیل اینکه رابطه‌ی خوبی بین پدر ومادر و فرزند وجود ندارد

مثلا میگه: توی خونه هیچ آرامشی نیست. همش دعوا،همش درگیری، همش توهین و... . پس دختریا پسر از طریق اسمس عاشقانه یا با شاخه گلی یا با یک دوسَت دارم جذب کسی میشه که تا خلع عاطفیش رو پر کنه.مثلا به آرامش برسه.

دهمین انگیزه) رسیدن به آرامش:  آیا هرچیزی که ما را به آرامش برساند باید از آن استفاده کنیم؟

مثل هروئین ،شیشه ودیگر مواد مخدر(خب اینا هم لذت دارند) مصرف کنیم؟ خب آخرش چه میشه؟

بله، شاید در اون لحظه آرامش داشته باشی اما بعدش چی؟کسی که آرامش داشته باشه باید خوابش تنظیم باشه.کسی که آرامش داره وضعیت تحصیلیش بهتر میشه نه بدتر. باید تعامل اون فرد با والدین بهتر بشه یا با دیگران یا با اجتماع. این افراد (کسانی که با جنس مخالف رابطه دارن)تحمل کوچک ترین حرفی که والدین میزنن ندارند . مهمونی میرن، عصبی هستن،همش تو فکرن و... . پس با این وضعیت نمیشه باکسی دوست باشی وآرامش داشته باشی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۸ ، ۰۲:۲۲

سوال)چرا باید بدانیم که انگیزه های دوستی بین دختر وپسر چیست؟

جواب:بخاطر اینکه پیشگیری کنیم.

باید دختر وپسرها بدانند که ؛ کسانی که (دختر و پسرهای قبل از آنها که الان دیگر جوان نیستن) این مسائل را نمی‌دانستند ،دچار  چه مشکلات وآسیب‌هایی شدند.

اولین انگیزه) ازدواج:خیلی‌ها می‌گویند ما به قصد ازدواج ارتباط برقرار کردیم ومی‌خواهیم یکدیگر را بشناسیم.

بله این جلوه‌ی زیبایی داره که شما به قصد ازدواج باهم دوست شدین.امـــا متاسفانه از کل ازدواج‌هایی که براساس این ارتباطها صورت می‌‌گیره فقط 10 درصدش منجر به ازدواج میشه و تازه اونایی که ازدواج می‌کنند 86 درصدش منجربه شکست میشه.پس اینکه فکرکنید بادوستی میشه ازدواج خوب وپایداری داشت اشتباهه.(دکتر سعید بهشتی)

اگر دختر و پسری واقعا قصد ازدواج داشته باشند به این موارد توجه می‌کنند.

1)دردوره‌ی آشنایی تقاضای ارتباط جنسی نمی‌کند. مثلا: دستت رو روی دستم بذار- سرت رو بذار رو شونم- منو در آغوشت بگیر و...

2)ارتباطش رو از خانوادش مخفی نمی‌کند. مثلا میگه حالا صبر کن، بذار بشناسیم همدیگر رو.«این حرف خطرناکیه (احتمالا چیزه دیگه‌ای غیر از ازدواج میخاد)»

3)زمان آشنایی رو پیش از اندازه نمی‌کند.  یعنی قصد بهره برداری نداشته باشد.

4) سعی در بدست آوردن اطلاعات دارد وتنها به تبادل احساسات بسنده نمی‌کند. مثلا:نباید بگه دوست دارم.نباید بگه عاشقتم .یا  تاحالا کسی مثل تو پیدا نکرده بودم.(کلا نبایداحساسات رد وبدل بشه)

دومین انگیزه)شناخت از جنس مخالف: پسر یا دختر می‌گوید هدف من شناخت از جنس مخالف بود.

مثلا میگن: میخام بدونم دخترها چه خصوصیتی دارن یا میخام بدونم پسرها چه خصوصیتی دارن و وقتی ازدواج کردم بدونم با مرد یا زن چجوری رفتار کنم.این حرف قشنگیه اما وقتی از زن وشوهرهایی که 20یا 30 سال یا چندسال باهم دارن زندگی میکنند سوال کنین که شما در ارتباط با همسرتون چه تفاوتهایی رو میبینی(جنس مخالفتون چه تفاوتهایی دارد) متاسفانه شاید به تعداد انگشت های دست بتونن تفاوتها رو بگن؛ درصورتی که دربعضی کتابها تا160 تفاوت رو درمورد زن ومرد گفتن. خوب وقتی یک زن وشوهر نتونن از تفاوتهای یکدیگر بگن؟! چطوری یه دختر وپسر با چندبار بیرون رفتن و باهم بودن میتونن تفاوتها رو یادبگیرند.

ما برای شناخت،سه راه نسبتا مطمئن را که باید همزمان انجام شود را پیشنهاد می‌کنیم.

1)خواستگاری:گفتگوی دختر و پسر با اطلاع والدین ،که تحت نظر خانواده ها باشد.(فصل 7مراجعه شود)

2)تحقیق: به تشریح در ادامه توضیح خواهیم داد.(در این فصل)

3)مشاوره : شامل تست وسوالاتی از زوجین می‌باشد.

سومین انگیزه) دریافت عاطفه::دریافت عاطفه از جنس مخالف به من حس خوبی می‌دهد.

بله ما به عنوان انسان،طبیعی است نیاز به عاطفه و دوست داشتن داریم. اما آیا ما باید ازهرطریقی این نیاز عاطفی را تامین کنیم؟! ما نیاز به غذا داریم آیا اجازه داریم دزدی کنیم؟! خداوند نیاز به آب،نیاز به غذا و نیاز جنسی رو در ما ایجاد کرده است و در عوض قوانینی را هم مشخص کرده که طبق  این قوانین بتوانیم نیازهایمان را برطرف کنیم. (در دخترها نیاز به «دیده شدن» ،«عاطفه ومحبت» و «دوست داشته شدن» بیشتر از پسرها می‌باشد.)

چهارمین انگیزه)لذت بردن از صحبت کردن با جنس مخالف: حس خوبی به من دست میدهد.

(درسته که شما یه چیزهایی رو از طریق صحبت کردن با جنس مخالف بدست می‌آورید اما چیزهای دیگه رو هم از دست میدین.)

پنجمین انگیزه)عشق به ویژگی های خاص جنس مخالف:عاشقه صداشم

مثلا:عاشقه صداشم.عاشقه چهرش شدم. عاشق تدریسش شدم .عاشق ابروشم. عاشقه بازیگریش شدم و... . یه سوال مهم از این عزیزانی که عاشق عاشق شدنن!. این ظواهر میزان پایداریشون چقدره؟آیا این زیبایی چهرش رو در اثر تصادف یا یانحه ای از دست بده بازهم عاشقش خواهی بود؟

چقدردختر وپسرهایی که این طوری ازدواج کردندو متاسفانه خیلیاشون کارشون به طلاق وبدختی کشیده شده . مثلا به دختره میگی: این پسر معتاده دختره میگه قول داده ترک کنه . به پسره میگی: این دختر با پسرهای دیگه بوده این شخص دیگه دوشیزه نیست .میگه گذشته هر کس به خودش مربوطه.

ادعایی که این افراد می‌کنند این هست که میگویند«شما منو درک نمیکنین، شما منو نمیفهمین»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۸ ، ۰۲:۱۲

راه اول:دوستی‌ دختر وپسر قبل از ازدواج

شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۷ ق.ظ

دوستی دختر و پسر به قصد ازدواج یا هر قصد دیگری کاملا اشتباه است. دلایل مختلفی وجود دارد. برای پاسخ این مسئله، ابتدا انگیزه های مختلف برای دوستی را بیان می‌کنیم و سپس به آثار سوء این نوع دوستی ها می‌پردازیم و درپایان راهکاری کاربردی برای کسانی که به این معضل اجتماعی دچار شدند و قصد دارند رابطه‌شان را قطع کنند ارائه می‌دهیم.

در این بخش به تشریح  موارد زیر می‌پردازیم:

1)انگیزه های دوستی  بین دختر وپسر.

2)آثار سوء روابط بین دختر وپسر.

3)چگونه ارتباط را قطع کنیم.

4)آنچه والدین باید بدانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۸ ، ۰۲:۰۷

2. استخاره در ازدواج

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۳ ق.ظ

1.جایگاه استخاره در ازدواج

از دیگر مباحث مربوط به تصمیم گیری، مسأله‌ی استخاره است. مقصود از استخاره «طلب خیر نمودن از خداوند» است.

1)تعریف استخاره:در روایات ما آمده است که استخاره یعنی «طلب خیر نمودن از خداوند »  وقتی که سر دو راهی گیر می‌کنیم و دو دل هستیم و آن هم به شکل دعا.

امام صادق (ع) فرمودند: هر وقت به بن بست رسیدی و با مشورت هم به نتیجه نرسیدی و دو دل و متحیر هستی، صد بار به خدا بگو «استخیر الله» که خدایا از تو طلب خیر می کنم. (البته هیچ الزامی در عربی گفتن نیست) بعد از آن بروید با مردم مشورت کنید، آنگاه خداوند پاسخ شما را در کلام مردم می گوید. (بحارالانوار، ج88، ص 252)

امام محمد باقر (ع) فرمودند: اگر خدا پاسخ را در زبان شما نگذارد آن را در دل شما می اندازد.

2)استخاره مشورت با خدا نیست: سورة شوری آیة 38 : وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ

و آنان که امر خدایشان را اجابت کردند و نماز به پا داشتند و کارشان را به مشورت یکدیگر انجام می‌دهند و از آنچه روزی آنها کردیم (به فقیران) انفاق می‌کنند.

توضیح:چرا خدا نگفت با من مشورت کنند؟ چون اصلا حق مشورت با خدا را ندارید. استخاره طلب خیر کردن از خداست.

امام صادق (ع): از خدا طلب خیر کن و پس از آن با آدمها مشورت کن.

اگر طلب خیر کردیم و مشورت هم کردیم و باز به نتیجه نرسیدیم چکار کنیم؟ نه جواب مردم به دلم می‌نشیند و نه چیزی به دل خودم می‌نشیند. از امام صادق (ع) این سوال را پرسیدند و ایشان فرمودند اگر اینگونه شد با قرآن استخاره کنید.

*در استخاره با قرآن ، سه دیدگاه وجود دارد:

اول: دیدگاه افراطیون: کسانی که برای هر کار کوچکی استخاره می کنند. حتی برای پاسخ به سوال، استخاره می کنند اگر خوب نیاید فکر می کنند آن جواب بد است. ما چنین چیزی در روایاتمان نداریم. و مورد قبول ما نیست.

دوم: کسانی که تفریط می کنند: کسانی که استخاره را غیر عقلی می دانند و می گویند مگر تو عقل و فهم و شعور نداری که استخاره می کنی؟ ما این را هم قبول نداریم چون عقل ما خیلی چیزها را نمی فهمد.

سوم: دیدگاه معتدل: ما هم برای عقل و هم برای مشورت احترام قائل هستیم، ولی وقتی همة درها بسته بود و با عقل و مشورت به نتیجه ای نرسیدیم می رویم سراغ استخاره.

سخنی با کسانی که استخاره با قرآن برای ازدواج را جایز نمی‌دانند و می گویند«در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»

ما اگر بخواهیم با یک نفر ازدواج کنیم و برویم دربارة او تحقیق کنیم و همه هم بگویند خوب است، آیا این کافی است؟ آیا در تحقیقات کسی می تواند به من بگوید که این دختر خانم خیلی خوب است ولی نازا است. کسی می‌تواند به من بگوید که این پسر عقیم است؟ ما تا ازدواج نکنیم این چیزها را نمی فهمیم. کسی می تواند به من بگوید این خواستگاری که برای من آمده مرگ قطعی آن در 26 سالگی است؟ یعنی بچة شما که به دنیا می آید پدرش چند وقت بعد تصادف می کند و می میرد؟ (خب این چیزها در استخاره معلوم می شود)

سوال: آیادختری که نازا است و پسری که عقیم است حق ازدواج ندارند؟

جواب: چرا حق ازدواج دارند. ولی خداوند من و شما را بهتر از خود ما می شناسد. خدا می داند که من آدم کم صبر و بی جنبه ای هستم و اگر به بعضی از خواسته هایم نرسم یک جور دیگر می‌شوم. خدا می داند که این دختری که من انتخاب کرده ام نازا و بسیار حساس است. و خدا می داند ما وقتی ازدواج کنیم بچه دار نخواهیم شد و مشکل از دختر است و من پسر هم شروع می کنم به عذاب دادن آن زن. و خدا می داند که من ظرفیت کمی دارم. و برای او هوو می آورم. و خدا می‌داند که وقتی این پسر قرار است در 26 سالگی بمیرد و این دختر هم بسیار حساس است، بخاطر فوت همسرش دچار بیماری روانی می شود. که هیچ روانشاسی نمی تواند آن را درمان کند. و بچة او را باید کس دیگری بزرگ کند.

2. سند استخاره

کتاب «شرح لمعه» اثر شهید ثانی کتابی که طلبه ها در حوزة علمیه می خوانند، اول باب نکاح جلد : 3  صفحه : 95 ، گفته مستحب است که برای ازدواج دعا و استخاره کنیم. چون گفته دعا و استخاره معلوم می شود استخاره در اینجا به معنی قبلی (یعنی طلب خیر و دعا نیست) بلکه استخاره با قرآن است. به خاطر مسائل پنهانی که در ازدواج هست و ما نمی دانیم. این آدم امروز خوب است، هیچ تضمینی وجود ندارد که این پنج سال دیگه هم آدم خوبی باشد، خدا می داند که آن 5 سال دیگر معتاد می شود.

مثال)عروس امام خمینی از همسر امام سوال می کنند که آیا ایشان برای ازدواج بچه هایشان استخاره می کنند و ایشان گفتند بله ایشان برای ازدواج تک تک دخترهایشان استخاره می کردند. البته نه اینکه اگر استخاره خوب بیاید بگویند «بله» و اگر بد آمد بگویند «نه». اگر استخاره بد می آمد که هیچ، ولی اگر خوب می آمد نمی گفتند بروید ازدواج کنید، تازه شروع می کردند به برسی، تحقیق، مشاوره، سوال و جواب.

مثال)اینکه می بینی بعضیها استخاره می کنند خوب می آید و بعد ازدواج می کنند به طلاق می کشد به خاطر همین عدم تحقیق است. استخاره فقط برای طلب خیر است و اینکه خدا چیزهایی را که تو نمی دانی به تو بگوید ولی اگر استخاره خوب آمد حق نداری بلافاصله ازدواج کنی. بلکه باید تحقیق و برسی کنی.

سورة بقره آیة 216: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

حکم جهاد بر شما مقرّر گردید و حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه است، لکن چه بسیار شود که چیزی را مکروه شمارید ولی به حقیقت خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود چیزی را دوست دارید و در واقع شرّ و فساد شما در آن است، و خدا (به مصالح امور) داناست و شما نادانید.

خلاصه «چه بسا چیزیهایی که شما از آن کراهت دارید ولی سود شما در آن است»

خوبی که خدا می گوید با خوب من و شما فرق می کند. وقتی خدا می گوید این مورد خوب است یعنی تو در کنار او رشد می‌کنی، نه اینکه در کنار او الزاما خوشبخت می شوی (ممکن است خیلی هم سختی بکشی و رنج ببینی)

توجه توجه: استخاره قبل از همه چیز

حق ندارید بعد از تحقیق و صحبت استخاره کنید و بعد بگویید استخاره بد آمد، چون شما با احساسات دختر بازی می کنید. یا استخاره نکنید (میل خودتان است چون واجب نیست) و یا اگر خواستید بکنید قبل از انجام هر کاری بکنید. مثلا زنگ می زنند که برای خواستگاری که می خواهیم بیاییم، بگویید خبرتان می کنیم، و استخاره کنید، و اگر خوب آمد اجازه بدهید بیایند برای خواستگاری، یا قبل از اینکه بروید خاستگاری استخاره کنید (برای خانوادة پسر) نه اینکه چند بار بروید و بیایید و بین دختر و پسر صمیمیت ایجاد بشود و بعد بگویید استخاره بد آمده و به هر دو ضربه بزنید.شما اینجوری آدمها را با خدا دشمن می کنید. پس اگر تحقیق کرده اید و همه چیز خوب بوده دیگر حق ندارید بعد از آن استخاره کنید.

امام صادق (ع) فرمودند کسی باید استخاره کند که مفاهیم قرآن را کامل بشناسد و بتواند موضوع شما را تشخیص بدهد و قدرت انطباق قرآن با موضوع   شما را داشته باشد.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۸ ، ۰۲:۰۳

1.قسمت در ازدواج

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۰۴ ق.ظ

1. جایگاه قسمت در ازدواج

از مباحث مهمّی که معمولاً در امر ازدواج از آن خیلی سخن به میان می آورند،بحث قسمت است. می گویند: «سختگیری نکنید. اگر قسمت باشد، می شود؛ قسمت نباشد، نمی شود ». این سخن از مصادیق «کلمة حق یراد بها الباطل » است؛ کلمه‌ی حقّی است که از آن اراده‌ی باطلی می‌کنند. ازدواج در زندگی انسان با سرنوشت در ارتباط است و فردی هم که با شما ازدواج می‌کند، جزء سرنوشت شماست. امّا نباید فراموش کنید داستان سرنوشت انسانها سرنوشت سیّال است. در این سرنوشت گزینه‌های متعدّدی را نوشته اند.

در سرنوشت یک دختر یا پسر، اسم دختران یا پسران دیگری رقم خورده است که احتمالاً با یکی از آ نها ازدواج می‌کند. در پی اعمالی که فرد انجام می‌دهد، گزینه‌های سرنوشت محدودتر می‌شود تا سرانجام به یک مورد ختم شود.

2. قضا وقدر

بحث قسمت را باید تحت واژه‌ی غنی تر «قضا و قدر » مورد بررسی قرارداد که تقریباً معادل واژه‌ی «سرنوشت » در فارسی است.

مقصود از قضا و قدر یا سرنوشت، این است که انسان در مسیر زندگی خود در مدار مشخّص تعیین شده در حال حرکت است.

علمای اهل لغت و تفسیر «قضا » را به معنی سرنوشت قطعی می دانند و «قَدَر » را به معنی سرنوشتی که از روی محاسبه و مشروط اتّفاق می افتد. یعنی چنانچه کسی از یک ساختمان به طرف پایین پرتاب شود حداقل پایش خواهد شکست. این بخشی از قدر است. سختی زمین، نوع فرود آمدن او، نوع قدرت بدنی و توان آن فرد، شرایط مختلفی را در کنار هم قرار می‌دهد تا قَدَر شکل بگیرد. بطور مسلّم نظام هستی بر اساس قدری بنا نهاده شده است و قوانینی بر آن حاکم است.

همچنین در این عالم هستی، یک قضایی حاکم است که اگر کاری در قضای الهی حتمی شده باشد، دیگر بدون تردید آن رخ خواهد داد و شرایط و اگر و امّایی در آن نقش ندارد؛ مثلاً در قضای الهی چنان مقرّر کرده‌اند که در فلان تاریخ حضرت آدم (ع) به دنیا بیاید. این قضای الهی قطعاً رخ می دهد.

ملاصدرا در کتاب «الشواهد الربوبیه » می‌نویسد: قضا مال عالم مجرّدات است و قدر مال عالم مادّیات. بعضی از حکمای متألّه قائل به این نکته بوده‌اند که در مادیات چیزی به نام قضای حتمی نداریم. یعنی هر چه در جهان مادّی رخ می‌دهد، قضای حتمی نیست؛ مشروط به شرایطی است. امّا آنچه در عالم مجرّدات است، قضای حتمی است.

3. اختیار و سرنوشت

اختیار انسان هم جزء سرنوشت و قضا و قدر است یعنی اختیار از سرنوشت جدا نیست و یکی از بخشهای سرنوشت انسان، مختار بودن اوست. اختیار در یکایک انسان‌ها و جنّیان وجود دارد. خداوند اختیار را در انسانها قرار داده است تا بر اساس اختیارشان در راههای گوناگونی که درسرنوشت آنان قرار دارد، یکی از آن را هها را انتخاب کنند. ماحصل نگاه به بحث سرنوشت این است: خداوند در زندگی هر یک از ما راه‌هایی را به نام سرنوشت قرار داده است. برای تشریح بهتر این بحث، مثالی را بیان می‌کنیم.

مثال)در ماجرای جنگ صفین پیرمردی از امیر المؤمنین(ع) پرسید: یا علی اینکه ما به جنگ صفین آمده ایم، در سرنوشت ما نوشته شده بود یا نه؟ حضرت فرمودند: از هیچ تپه‌ای بالا نرفتید و از هیچ بلندی به پایین نیامدید مگر اینکه جزء سرنوشتتان بود. پیرمرد با شنیدن این سخن ناراحت شد و گفت: پس ما کاری نکرده‌ایم. ما داریم در مسیر سرنوشت حرکت میکنیم. حضرت فرمودند: شما با اختیار خود در این سرنوشت آمدید. اگر تو برای جنگ صفین آمدی، در سرنوشتت نوشته بودند امّا در سرنوشتت، ده‌ها متغیّر دیگر هم بود؛ میتوانستی در کوفه بمانی و این اتّفا‌قها برایت نیفتد. می توانستی به سپاه معاویه بروی و از آن مسیر حرکت کنی و علیه من بجنگی. دهها چیز در سرنوشت تو مشخّص شده بود و تو با اختیار خودت این راه را انتخاب کردی. این، داستان سرنوشت است.(الکافی، ج 1، ص 155). توضیح: برای هر انسانی صدها سرنوشت نوشته شده که شما با تصمیم خودتان یکی را انتخاب می‌کنید. دانستن خدا بر اینکه من کدام راه را انتخاب خواهم کرد هیچ به این معنی نیست که شما آن راه را با اجبار انتخاب می‌کنید. بلکه خدا می‌داند که شما با اختیار خود کدام راه را انتخاب خواهید کرد. اگر جبر در کار بود دیگر بهشت و جهنم معنی پیدا نمی‌کند.

ازدواج هم به همین گونه است. اگر راه «الف» را انتخاب کنی، آخر آن با فلان فرد ازدواج می‌کنی و اگر راه «ب» را انتخاب کنی با فلان فرد ازدواج خواهی کرد و اگر فلان راه را انتخاب کنی ته آن پوچ است یعنی با کسی ازدواج نمی‌کنی. و شما با مسیری که انتخاب می‌کنید یا فردی برای ازدواج پیدا می‌کنید و یا نه. قسمت به مفهومی که رایج است بین مردم که هر کسی از قبل مشخص شده با کی باید ازدواج کند در دین اسلام معنی ندارد. البته بله خدا می‌داند که شما با چه کسی ازدواج خواهید کرد ولی این سلب اختیار از انسان نمی‌کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۸ ، ۰۶:۰۴

قانون سوم : کار را به خدا بسپار

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۱۳ ق.ظ

ما برای ازدواج دو تا راه داریم:

یک) اینکه بگویید، من این (دختر یا پسر) را می خواهم.

دو) دیگر اینکه به خدا بگویید من دختر یا پسری با این ویژگیها می‌خواهم. چرا ما به خدایمان اعتماد نمی‌کنیم؟

1. دو رکعت نماز بخوانید

·        امام صادق (ع): فرمودند هر وقت تصمیم به ازدواج گرفتید دو رکعت نماز بخوانید و بعد خدا را به خاطر نعمت‌هایش شکر کنید و بعد این دعا را بخوانید «خدایا تصمیم به ازدواج گرفته ام، همسری برایم مقدر کن که از بقیه بهتر باشد، پاکدامن تر باشد، امین تر باشد به من، خودش، جان، ناموس و مالم، همسری که پر از روزی و با برکت باشد. و از او فرزندی  هم به من بده که جانشین صالحی باشد برای حیات و پس از مرگم.و روایت داریم که می توانید ویژگیهای آن فرد را هم برای خدا بگویید. [نجفی، محمد حسین، جواهر الکلام، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ج۲۹، ص۳۹.]

2. نامه ای به خدا بنویسید

داستانی واقعی و شیرین در مورد توکل: در زمان ناصرالدین شاه آقایی بود به نام نظرعلی طالقانی. طلبه بسیار فقیری که در مدرسه مروی تهران بود. او آنقدر فقیر بود که شبها دور حجره های طلبه های دیگر در بین آشغال ها دنبال چیزی برای خوردن میگشت. یک روز به ذهنش میرسد که نامه ای برای خدا بنویسد. او نامه خود را (در روز پنجشنبه) می‌نویسد و به سراغ مسجد شاه می رود و نامه اش را در سوراخی در دیوار پنهان می‌ند.  فردای آن روز یعنی جمعه ؛ زمانی که ناصرالدین شاه و درباریان برای شکار می‌روند , وقتی به جلوی مسجد شاه می‌رسند طوفان شدیدی شروع به وزدین می‌کند و نامه نظرعلی طالقانی از شکاف دیوار بیرون می‌آید و روی پای ناصرالدین شاه می‌افتد. ناصرالدین شاه هنگامی که نامه را می‌خواند خنده‌ای می‌کند و دستور می‌دهد که پیکی به مدرسه مروی رفته و نظرعلی را نزد او بیاورند. ناصرالدین شاه به وزرای خود می‌گوید : "حال که ما مفتخر شدیم نامه ای را که ایشان به خدا نوشته دریافت کنیم پس برماست که خواسته هایش را برآورده کنیم. من نامه را می‌خوانم و هرکدام از شما یکی را به عهده بگیرید"

نقش هستی نقشی از ایوان ماست                    آب و باد و خاک سرگردان ماست (پروین اعتصامی)

 

نامه ایشان در موزه گلستان نگهداری می‌شود تحت عنوان "نامه ای به خدا" .

شرح مختصری از نامه نظرعلی طالقانی:

دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۲:۱۳

از الان نوکر مامان و باباهایتان شوید

جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۱۵ ق.ظ

§        همه ما می دانیم که در آموزه های الهی ارزش فراوانی برای پدر و مادر قرار داده شده است و «نیکی به والدین» یکی از دستورات ثابت و تغییر ناپذیر میان تمامی ادیان الهی است.

§         در اسلام نیز به عنوان آخرین و کاملترین آیین الهی تأکید فراوانی نسبت به این مسأله شده است. اهمیت این مسأله در فرهنگ قرآن آنچنان والا است که خداوند بلافاصله پس از مهمترین دستور خود به بشر، فرمان به ارج نهادن به جایگاه والدین را صادر نموده است.

§         برای نمونه در آیه 36 سوره نساء می خوانیم: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً ...»؛ ‌«و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتاى او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکى کنید ....»

§        بنابراین پر واضح است که در دستگاه الهی جایگاه والدین در بالاترین و ارزشمندترین جایگاه ها قرار دارد و خداوند به مقام و منزلت پدر و مادر اهمیتی ویژه داده است. به همین خاطر است که خداوند درخواست آنها را پذیرا است و دعای ایشان را در حق فرزندانشان در اولویت استجابت قرار می دهد. گویا که دعای والدین را با پست پیشتاز به عرش می برند و در آنجا اگر مانعی جدّی وجود نداشت با سرعتی هر چه تمام تر به هدف استجابت می رسانند.

§        امام صادق علیه السلام فرموده است: ثلاث دعوات لایحجبن عن الله تعالی: دعاء الوالد لولده اذا برّه.

امام صادق علیه السلام فرمود: سه دعاست که رد نمی شود و یکی، دعای پدر برای فرزندش است، زمانی که به او نیکی کند.

پس از امروز نوکر مامان و باباهایتان شوید. چون فقط کافی است آنها دستشان را بلند کنند و شما را دعا کنند. هر کاری داشتند برایشان انجام دهید.

بنابراین انسان تیز هوش و نکته سنج کسی است که از این مسیر میانبر بهترین استفاده را داشته باشد و خود را در رودخانه پرسرعت دعای والدین بیاندازد. از سوی دیگر، بیچاره و بدبخت و بی دست و پا کسی است که نتواند از این آب روانی که خداوند در دسترس اکثر قریب به اتفاق ما گذاشته استفاده ای شایسته داشته باشد.

سوال: با مخالفت شدید والدین چه کنیم؟

اگر پدر و مادر به هیچ عنوان با ازدواج موافقت نمی‌کنند، جنگیدن با آنها اصلا توصیه نمی شود، فرزندان باید آنقدر درایت داشته  باشند تا بتوانند با دوستی و جلب اعتماد با پدر و مادر کنار بیایند، کمک یک مشاور هم می‌تواند در چنین مواقعی بسیار کمک کننده باشد، چرا که می توان با تشکیل جلسات و گفت وگوهای گروهی به همراه مشاور، فضا را کمی بازتر کرد تا والدین تا حدی نرم شوند. بهترین راه در اینجا صبور بودن است حتی تا چند سال، شاید کمی مشکلات سبک تر شوند، اگر هم مشکلات حل نشوند اما این اطمینان خاطر وجود خواهد داشت که به اندازه کافی سعی خود را کرده اید و هیچگاه احساس گناه نخواهید کرد.

سوال:اگر خانواده ها برای ازدواج موافق نباشند؟

اگر خانواده ها برای ازدواج موافق نباشند بچه ها هم امروز به مشکل برمی‌خورند و هم فردا. آنها چند سال بعد از ازدواج مشکلاتی هم در رابطه‌شان و هم احساسات بدی را درون خودشان تجربه می‌کنند. وقتی جوانی با خانواده‌اش قهر باشد عملا با خودش و همه آدم‌های اطراف به طور ناخودآگاه دچار تنش‌هایی می‌شود، اضطراب‌ها و احساس گناه را تجربه می‌کند و همه اینها می‌تواند روی زندگی شخصی و زناشویی تاثیر منفی بگذارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۱۵

لیست ویژگی‌ها(خوب و بد خودتان را بنویسید)

پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۱۰ ق.ظ

گام اول)دوست دارید همسر شما دارای چه ویژگی‌هایی باشد؟

لیستی تهیه کنید و در آن بنویسید که دوست دارید همسر آیندة شما چه ویژگی‌هایی داشته باشد.

فرض کنید لیست یک خانم اینگونه باشد:

مهربان، دست و دلباز، نجیب، دارای تحصیلات بالا، خوش اخلاق، مومن، خوش سیما و خوش اندام، ثروتمند، خانه و ماشین داشته باشد، خانواده دوست، با اعتماد به نفس، خوش لباس، راستگو و مورد اعتماد و ....

·        اگر ما قیفی را تصور کنیم که دارای یک ورودی بزرگ و یک خروجی باریک است یادتان باشد که هر چه ویژگی‌ها را بیشتر کنید خروجی قیف را تنگ تر می‌کنید تا جایی که دیگر این قیف خروجی ندارد. پس هرچقدر لیست شما بلند بالاتر باشد احتمال ازدواج کردن شما بعید به نظر می‌رسد. پس لطفا لیست‌تان کوچک و جمع و جور باشد و فقط ویژگی‌های مهم را بنویسید.

سوال: اگر ما یک لیستی را تهیه کردیم آیا واقعا یک نفر با تمام این ویژگی‌ها سراغمان می‌آید؟

جواب: نه. ممکن است کسی بیاید که مثلا از ده تا ویژگی که شما لیست کردید 9 تا و یا 7 تا را داشته باشد، پس خیلی سخت نگیرید.

سوال: آیا اشکالی دارد که انسان خودش دنبال همسر بگردد؟

جواب: اشکال ندارد ولی باز هم کار را به خدا بسپارید که یک مورد خوب برایتان جور کند.

گام دوم) دوست دارید همسر شما دارای چه ویژگی‌هایی نباشد؟

لیستی تهیه کنید و در آن بنویسید که دوست دارید همسر آیندة شما چه ویژگی‌هایی نداشته باشد.

·        مثلا: (دروغگو، بد دل، بی غیرت، حسود، ولخرج، خسیس، بد دهن، بد اخلاق، تنبل، چشم چران، و....) معمولا در این لیست ایرادهای بی شماری را می نویسم!

گام سوم) لیستی تهیه کنید از ویژگیهای بدِ خودتان  که نمی‌خواهید همسرتان آنها را داشته باشد؟

·        مثال: من نمی خواهم همسر من مثل من پر حرف باشد.

من نمی خواهم همسر من مثل من دروغگو باشد و....

(معمولا در این قسمت لیست ما خیلی کمتر از لیست قبلی است!) ما که دلمان نمی‌آید چهار تا ایراد از ویژگی منفی خودمان به زبان بیاوریم چطوری صد تا ایراد روی طرف مقابلمان می گذاریم؟

اگر همسر خوب می خواهید، لیستی از ایرادها و رفتارهای منفی خودتان تهیه کنید و یکی یکی آنها را رفع کنید. بعد ببینید آدمهایی که سر راهتان قرار می‌گیرند عوض می‌شوند یا نه. چطور توقع دارید طرف مقابل شما پرازخوبی باشد ولی به خودتان که می رسید نه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۱۰

چگونه ما سرنوشتمان را رقم می زنیم؟

چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۰۱ ق.ظ

برای رقم زدن سرنوشتمان سه حالت وجود دارد:

     1. ضمیر ناخودآگاه( ما انتخاب می‌کنیم که چه کسی سر راه ما قرار بگیرد)

جملاتی مانند جملات بالا که با تکرار اونها، کم کم در ضمیر ناخودآگاه شخص جای میگیره و   باعث میشه فکرش به همین سمت بره و هیچ وقت دیگه نتونه به مقوله ازدواج به راحتی فکر کنه چراکه باور کرده که مردا قابل اعتماد نیستن. در نتیجه به جای اینکه بتونه با استفاده از قدرت جذب خودش مرد یا زن ایده الش رو جذب کنه، یک نوع دافعه در وجود خودش ایجاد میکنه و اینگونست که شما دختران وپسرانی با شرایط مناسب رو میبینید که نمی تونن ازدواج کنن و یا ازدواج موفقی ندارن.

پس اون دسته از دختران وپسران عزیزمون که میگن ازدواج کردن خوب نیست درواقع دارن خودشون رو گول میزنن. توصیه من به همه دوستای گلم که به هر دلیل فکر می کنن نمی تونن ازدواج کنن اینه که به جای اینکه برای آروم کردن خودشون، با تکرار این جملات ذهن خودشون رو خراب کنن، بیان و برای داشتن یک ازدواج خوب تلاش کنن. اگه قصد داشتید برای این کار تلاش کنید  می‌تونید از کتابهای مختلف در زمینه موفقیت و یا قانون جذب کمک بگیرید.

توصیه من به همه شما عزیزانم اینه که از فکر و ضمیر ناخودآگاه خودتون غافل نشید و بسیار مواظبش باشید. چراکه ضمیر ناخودآگاهتون بسیار قدرتمند هست. تأکید می کنم دوستای گلم بسیار قدرتمند هست و میتونه شما رو به سمت بهترین ها و یا بدترین ها پیش ببره. فقط کافیه که شما بهش بفهمونید که کدوم رو می‌خواید. پس چرا با افکار منفی بیایم و خودمون رو به سمت بدترین ببریم وقتی که لیاقتمون بهترینه. خیلی راحت میتونیم بهترین باشیم و بهترین‌ها رو به دست بیاریم.

     2.حساسیت‌ها(هرچی بدت بیاد سرت میاد)

البته موارد استثناء هم داریم که ما کسانی را جذب می کنیم که هیچ شباهتی به ما ندارند، ولی ما به خاطر حساسیتی که داریم آنها را به طرف خودمان جذب می کنیم(هرچی بدت بیاد سرت میاد). مثلا کسی از اینکه با آدم‌های عینکی ازدواج کند حساس است و اتفاقا با یک آدم عینکی ازدواج می‌کند.

     3.وسیلة امتحان و رشد(هرچه خدا بخواهد)

گاهی هم ممکن است ما کسی را به سمت خودمان جذب کنیم که قراراست وسیلة امتحان و رشد ما بشود. مثلا زن امام حسن‌(ع) هیچ تناسبی با ایشان نداشتن، یا مثلا آسیه با فرعون هیچ تناسبی نداشتن. اینها استثناء هستند. ولی در 95 درصد موارد ما کسانی را جذب می کنیم که مثل خودمان هستند.توقعات ما با آنچه که می‌خواهیم باید یکسان باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۰۱

قانون دوم : خوبیها را زندگی کن

سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۰۰ ق.ظ

 

«اَلْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ اَلْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ اَلطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ اَلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ ...» [سوره نور،آیه 26]

زنان پلید برای مردان پلید و مردان پلید برای زنان پلیدند، و زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاک اند،....

ناریان مر ناریان را جاذب اند          نوریان مر نوریان را طالب اند  (مولوی » مثنوی معنوی » دفتر دوم)

این اصل بدیهی را باید بدانیم که در نظام آفرینش هر پدیده خوب، خوب دیگر را به سوی خود می‏‏کشد و جذب می‏‏کند. طبعاً هر پدیده بد و زشت نیز هم‌جنس خود را به سوی خود می‏‏کشد. مولانا این سخن خود را به آیهْ قرآن مستند می‏‏کند:زنان بدکار، شایسته مردان بدکارند و مردان بدکار، سزاوار زنان بدکار و زنان پاکیزه، درخور مردان پاکیزه‌اند ومردان پاکیزه، سزاوار زنان پاکیزه.

1. قانون جذب

قانون جذب به ما می گوید ما انسانها را به سوی هم جذب می کنیم. ما انتخاب می‌کنیم که چه کسی سر راه ما قرار بگیرد. اگر شریک زندگی خوب می خواهی، خوبیها را زندگی کن، خودت خوب باش تا خوبی‌ها را جذب کنی. کسی می خواهد انتظار پروانه را بکشد باید بوی گل بدهد. یادتان باشد در این عالم هیچ کس غذای تمیز را در ظرف کثیف نمی ریزد. اگر من دروغگو و بیرحم و دغلباز، اهل تهمت زدن و بردن آبروی دیگران هستم، کسی مثل خودم گیرم می آید. شایستگی‌ات را به این عالم اعلام کن.

ضمیر ناخودآگاه شما تابع فکر و عملکرد شما است. بذارید این قسمت رو با مثالی، روشن‌ترکنیم:

حتماً کسانی رو دیدید که چندین بار با بدشانسی در مسائل گوناگون مواجه شده اند و مثلاً اطرافیان به اونها گفتند که چقدر آدم بدشانسی هستن. این فکر (بدشانس بودن) کم کم به شخص القا می شه و باعث میشه که باور کنه که آدم بدشانسی هست. زمانی که این باور در وجود شخص ایجاد شد اون شخص واقعاً تبدیل به یک آدم بدشانس میشه. می پرسید چرا؟ واضحه. چون ضمیر ناخودآگاه شخص باور کرده که بدشانسه و به سمت بدشانسی پیش میره. مثال دیگری بزنیم. حتماً شنیدید که میگن پول رو پول میاد؛ نکبت رو نکبت. به نظرتون این ضرب المثل درسته؟به نظر من که درسته؛ اما چرا درسته؟ دقیقاً به خاطر وجود ضمیر ناخودآگاه در انسان ها هست. بینید عزیزانم کسی که با ثروت بزرگ شده ضمیر ناخودآگاهش به این مسئله عادت کرده و در مسیری میره که پول هست و کسی که در فقر بزرگ شده ضمیر ناخودآگاهش در مسیر ثروت نیست که اونو به سمت ثروت ببره؛ و شما دیدید کسانی رو که در فقر بودن اما چون در آرزو و رؤیای ثروت بودن تونستن به اون آرزو برسن و ثروتمند بشن. چرا؟ چون موفق شدن ضمیر ناخودآگاهشون رو به ثروت عادت بدن.

ازدواج کردن یعنی دردسر.              ازدواج کردن یعنی سلب آرامش و آزادی.          دختر خوب وجود نداره.

مردها همشون سروته یه کرباسن.    به هیچ  زنی نمیشه اعتماد کرد.                         من علاقه ای ندارم ازدواج کنم.

مجردی راحت ترم.                          پول نباشه نمیشه زن گرفت.                              جهزیه رو نمیتونم جور کنم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۰۰

از آنجا که کبوتر با کبوتر، باز با باز می‌پرد، انسان می‌تواند با نگاهی به دوستانش نیز او را بشناسد؛ زیرا دوستان نیز یکی از مهمترین ملاک‌های سنجش آدمی هستند.برای کشف و شناسایی صفات و خصوصیات و بررسی دقیق احوال خود، می توان از طریق مطالعه در خصوصیات دوستان نزدیک و کسانی که با آنها معاشرت نزدیکتری داریم نیز به نکاتی پی برد زیرا دوستی و صمیمیت جز در سایه وجوه مشترک روحی و اخلاقی امکان پذیر نیست. مثلاً اگر کسی فرد متین و موقّری است هرگز نمی‌تواند با شخص سبک سری طرح دوستی بریزد و یا صمیمی شود. یا کسی که صالح و خیرخواه دیگران است نمی تواند با کسی که فاسق و بدخواه دیگران است پیوند دوستی برقرار کند و... . بنابراین، بررسی خصوصیات روحی و اخلاقی دوستان و آشنایان نزدیک نیز می تواند به طور غیرمستقیم ما را در شناخت خصوصیات روحی و اخلاقی خودمان تا حدّی یاری کند.

 

صفات منفی

صفات مثبت

نام و نام خانوادگی

ردیف

 مثال:

بی دین- بد زبان- متکبّر - سخن چین- بی حیا- بی غیرت- شرور

چاپلوس- خود پسند- حسود

خسیس - انتقام جوی وکینه توز

سنگدل دروغگو- نا امید از زندگی

 مثال:

دین دار - بخشنده- صبور- با نظم

متواضع-شکرگذار- با حیاء باغیرت_نجیت- بزرگوار- متعادل-خوش فکر_ شجاع- زرنگ-زیرک- شادو بانشاط_راستگو-امیدوار به آینده

بهترین دوستم(یک)

1

بهترین دوستم(دو)

2

بهترین دوستم(سه)

3

بهترین دوستم(چهار)

4

بهترین دوستم(پنج)

5

جمــــــــــــــــع بنــــــــــــــدی

چاپلوس-خسیس

دین دار-امیدوار به زندگی-صبور

خــــودم

         تو اول بگو با کیان زیستی                      من آن گه بگویم که تو کیستی

صفات منفی

صفات مثبت

نام و نام خانوادگی

ردیف

خود پسند - متکبّر - سخن چین

دین دار - بخشنده- صبور- با نظم

احمد میرزایی

1

چاپلوس -دروغگو

امیدوار به آینده -شکرگذار- با حیاء

حجت اکبری

2

خود پسند- حسود

شادو بانشاط -امیدوار به آینده

رامین سعادت

3

خود پسند -سنگدل شرور

امیدوار به آینده- شجاع- صبور

علی موسوی

4

بی غیرت -چاپلوس

امیدوار به آینده- صبور -بزرگوار

رضا بهرامی

5

جمــــــــــــــــع بنــــــــــــــدی

چاپلوس(3)-خود پسند(3)

امیدوار به زندگی(4)-صبور(3)

خــــودم

 

 

 

 

 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۰۰

خودشناسی در ازدواج به روش مستقیم(جدول شماره دو)

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۵۶ ق.ظ

1. روش مستقیم: تنظیم جدول شناخت از خودمان(شماره  دو)


(شماره دو) جدول شناخت از خودمان قبل از ازدواج

 1.چرا می‌خواهم ازدواج کنم؟ انگیزه‌های من از ازدواج چیست؟

.2 آیا اکنون زمان مناسبی برای ازدواج است؟ اگر حالا ازدواج نکنم چه اتفاقی می‌افتد؟

.3 آیا زندگی متأهلی تفاوت اساسی با زندگی مجردی دارد؟

.4 آیا ازدواج محدودیت‌هایی برای من ایجاد می‌کند؟ چه محدودیت‌هایی؟

.5 آیا خود را قادر به اداره یک زندگی بدون هر گونه وابستگی به دیگران می‌بینم؟

.6 آیا به حد کافی به رشد و استقلال فکری، شخصیتی، عاطفی، اقتصادی رسیده‌ام؟

.7 ازدواج چه چیزهایی به من می‌دهد؟

.8 با ازدواج، به شوهر/همسر( آینده‌ام) چه چیزهایی می‌توانم بدهم؟

.9 انتظار یک شوهر/همسر )طرف مقابلم( از ازدواج چه چیزهایی می‌تواند باشد؟

.11 تا چه اندازه انتظارات زن‌ها و مردها از ازدواج می‌تواند مشابه یا متفاوت باشد؟

.11 تا چه اندازه خوشبختی افراد به ازدواج کردن یا ازدواج نکردن بستگی دارد؟

.12 اساسا خوشبختی یعنی چه؟

.13 آیا ازدواج بیشتر به انسان آرامش می‌دهد یا زمینه رشد و کمال را فراهم می‌کند و یا هر دو؟

.14 ملاک‌های اساسی من برای ازدواج کدامند؟

.15 تا چه اندازه ظاهر و قیافه، شخصیت، اعتقادات، خانواده، وضع مالی و اقصادی، تحصیلات، شباهتهای قومی و مذهبی برایم مهم هستند؟ فرد مورد نظرم باید چه ویژگی‌هایی را به طور دقیق داشته باشد؟

.16 در صورت وجود تفاوت‌ها کدام تفاوت‌ها مهم‌ترند؛ کدام تفاوت‌ها را میتوان پذیرفت؟

.17 کدام ویژگی‌ها را باید حتما تشابه، توافق، و تناسب داشت و در کدام یک می‌توان به تفاهم رسید؟

.18 چگونه می‌خواهم با همسر آینده‌ام آشنا شوم؟ چه کسانی می‌توانند در انتخاب همسر مناسب من مؤثر باشند؟

.19 دوره‌های آشنایی و نامزدی قبل از عقد برای یک انتخاب صحیح، تا چه اندازه می‌تواند مفید باشد؟

.21 آیا برای ازدواج لازم است ابتدا عاشق یکدیگر باشیم؟ جایگاه عشق در چه مرحلهای از ازدواج قرار دارد؟

.21 اگر کسی برای ما جذابیت زیادی داشت، به معنی آن است که عاشق او هستیم یا می‌توانیم عاشقش باشیم؟

.22 چه وظایف و انتظاراتی هر دو طرف از یکدیگر دارند؟

از همسر آینده‌ام انتظار دارم که..............

شوهر/زن بودن یعنی.............

.23 آیا در حال حاضر برای ازدواج آماده هستید؟

.24 آیا در حال حاضر برای ازدواج مناسب هستید؟

.25 آیا اکنون می‌توانید خودتان را برای ازدواج به دیگری توصیه کنید؟

26. ویژگی‌هایی را که در خودتان سراغ دارید که بر اساس آن خود را مناسب ازدواج میدانید نام ببرید؟

.27 پنج ویژگی که شما ندارید یا کمی دارید، اما اصرار دارید که همسرآینده‌تان آنها را بیشتر از شما داشته باشد رابنویسید.

.28 پنج ویژگی که شما به اندازه کافی دارید اما اصرار دارید که همسر آینده‌تان درآنها حتی کمتر از شما باشد رابنویسید.

.29 پنج ویژگی که نمی‌خواهید همسرتان همانند شما باشد بنویسید .

.31 پنج ویژگی که می‌خواهید همسرتان همانند شما باشد بنویسید . )هر کدام از صفات اگر در همسر شما باشند چه فایدهای برای شما دارد؟(

.31 اگر از همین امروز شما ناببینا شوید چه معیارهایی را به عنوان ویژگی‌های همسر ایده‌آل مدنظر قرار خواهید داد؟

.32 آیا با همین ویژگی‌هایی که دارید، افرادی از خانواده خودتان حاضرند با شما ازدواج کنند؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۵۶

خودشناسی در ازدواج به روش مستقیم( جدول شماره یک)

شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۵۱ ق.ظ

1. روش مستقیم: تنظیم جدول شناخت از خودمان(شماره یک)


(شماره یک)جدول شناخت از خودمان قبل از ازدواج

.1 من چه کسی هستـــــــم؟

· از چه ویژگیهای ظاهری برخورد دارم؟ قد، هیکل، تناسب اندام، وزن، رنگ پوست، چشم، موها، وضعیت سلامت عمومی و جذابیت من چگونه است؟

· تا چه حد از وضع ظاهری‌ام رضایت دارم؟ کدام خصوصیت ظاهری‌ام را نمی‌پسندم؟

· از نظر شخصیتی چگونه‌ام؟ حداقل 5 ویژگی شخصیتی مثبت من کدامند؟ حداقل 5 ویژگی شخصیتی منفی من کدامند؟ آیا دیگران نیز بر این ویژگیها تأکید دارند؟ تا چه اندازه خوشبین یا بدبین، بی‌اعتماد یا قابل اعتماد، مسئولیت پذیر، راستگو و وفادار، صمیمی، با محبت و محتاط هستم؟

2.از دیدگاه من معنــای زندگی چیـــست؟

· معنای زندگی من چیست؟ چرا زندگی می‌کنم؟ چرا من را به اینجا آورده‌اند؟

·آیا زندگی‌ات هدفی دارد یا نه؟ آیا زندگی‌ات ارزشمند است یا نه؟ و آیا از شرایط و علایق خاص خود، دلیلی برای زندگی داری یا نه؟

·آیا از جنس زن یا مرد بودن خود راضی هستی؟چرا؟

·دوست داشتی اصلا بوجود نمی‌آمدی؟

3.به لحاظ عاطفی و هــــیجــانی چگـــونهام؟

·آیا فردی احساساتی هستم؟ آیا قادر به ابراز یا کنترل عواطف و احساسات مثبت و منفی خود متناسب با موقعیتها می‌باشم، یا اینکه تحت تأثیر محیط قرار گرفته، واکنش فوری از خود نشان میدهم؟

4.روابـــــط اجتمـــاعی‌ام چگونه است؟

· آیا فردی برونگرا و معاشرتی هستم؟ آیا دوستان صمیمی زیادی دارم؟ آیا روابط خود را با دیگران کنترل کرده و محدود می‌سازم؟ آیا خود را فردی تنها میدانم؟

5.مهارت حــل مسئله‌ام چگونه است؟

·آیا خود را فردی باهوش میدانم؟ تا چه اندازه منطقی هستم؟ تا چه اندازه در کارهایم حسابگری دارم؟ آیا به راحتی از عهده حل مسائلم بر می‌آیم؟ تا چه اندازه به دیگران متکی هستم؟ آیا مسائل اطرافم را با دید نقادانه بررسی می‌کنم یا بیشتر از دیگران تبعیت میکنم؟

6.از لحاظ وضعیت اعتقادی چگونه فردی هســـتم؟

 

1. خدا را در چند جمله توصیف کن.

2. به نظر شما آیا انسان با انجام دستورات دینی به خواسته هایش می رسد؟

3. دین در نظر شما چگونه است؟ با کلمات ( اصلا - کم - متوسط - خیلی)

1-3.  جنبه معمولی، عادتی، تشریفاتی دارد (.....)

2-3.  پر کننده خلاء های روحی و عاطفی است (.....)

3-3.  عالی ترین وسیله و برنامه برای تکامل خود و اجتماع است (......)

4-3.  تنها جنبه ارثی دارد و شناختی نسبت به آن ندارم (......)

4. نظر شما در مورد افراد با گرایش های مختلف مذهبی زیر چیست؟

1.4.  معتقد به مذهب

 2.4. بی تفاوت به مذهب

 3.4. مخالف مذهب

5. چند تا از خصوصیات افراد با ایمان را نام ببرید؟

6. آیا تمام افراد مذهبی را به یک شکل می بینید و اگر نه آنها را به چند گروه تقسیم میکنید؟ نظر شخص شما در مورد هر کدام از گروهها چیست؟

7. در زندگی به چه چیزهایی معتقد هستید؟( اعتقادی)

* در صورت تضاد آشکار و عمیق اعتقادی با همسر آینده تان چکار می کنید؟

.7میخـــواهم چطـــور باشم؟

· ایده‌آلها و آرزوهایم کدامند؟ اهداف و برنامه‌های کوتاه مدت و بلند مدت من چیست؟ تا چه اندازه به آینده امیدوارم؟

8چگونه میتوانم باشــــم؟

· تا چه اندازه در خودم توانایی رسیدن به خواسته‌هایم را میبینم؟ آیا در انجام کارهای مختلف، از عزت نفس و اطمینان برخوردارم؟ آیا موفقیت‌ها و پیشرفت‌های قابل توجهی در زندگی بدست آورده‌ام؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۵۱

قانون اول یافتن همسر خوب : خودشناسی

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۴۴ ق.ظ

لازمه انتخاب همسر مناسب برای هر فردی، رسیدن به خودآگاهی است. به طور کلی، یکی از مهم‌ترین مهارت های زندگی، «خودآگاهی» و «خودشناسی» است. در خودآگاهی افراد به شناخت درباره ویژگی های منفی و مثبت شخصیتی خود می رسند و سعی می کنند، نقاط مثبت را تقویت و نقاط منفی را کاملا از بین ببرند.

در «خودشناسی»، افراد به شناخت ملاک های انتخاب همسر و انتظارات خود از همسر آینده شان، می رسند. برای رسیدن به خودشناسی راه های متفاوتی وجود دارد. یکی از این راه ها تفکر و ثبت خواسته و داده های خود است؛ بنابراین اگر دم بخت هستید، بهتر است یک کاغذ بردارید و در یک فضای راحت بنشینید و از خود سوالاتی بپرسید و درباره مواردی که در ادامه، نام می‌بریم بررسی کنید تا به شناسایی دقیق خود بپردازید.

o       انواع خودشناسی:

1.     روش مستقیم : تنظیم جدول شناخت از خودمان(شماره یک و دو)

2.     روش غیر مستقیم: تنظیم جدول صفات دوستانمان(جهت شناخت از خودمان)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۴۴

ﺟﻤﻊ ﺑﻨﺪﻱ ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎ

پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۰۹ ق.ظ

ما تا الان معیارهای زیادی را برای ازدواج گفته‌ایم و دو گروه در جمع بندی این ملاکها اشتباه می‌کنند.

اول: کسانی که افراط می‌کنند. این گروه برای ازدواج به دنبال فرشته‌ها می‌گردند. وقتی یک موردی برایشان پیش می‌آید می‌خواهد تمام این چیزهایی که گفتیم را یک جا داشته باشد، چنین کسی اصلا پیدا نمی‌کنید. و شما فقط فرصتها را از دست می‌دهید. و ازدواج هم نخواهید کرد.

دوم: کسانی که تفریط می کنند. اینها می‌گویند ما با یکی ازدواج می‌کنیم و بعد هر طور که خودمان بخواهیم او را عوض می‌کنیم. این اشتباه بزرگی است که شما بخواهید با کسی ازدواج کنید تا او را تغییر دهید او خودش انسان است و برای خود عقاید و رفتارهایی دارد. مردم خمیر مجسمه نیستند که شما بخواهید آنها را  از نو بسازید.

 وقتی تو با انسانی ازدواج می‌کنی که می خواهی شکل او را عوض کنی و می خواهی هنر انسان سازی‌ات را به رخ بکشی ، یادت باشد که این انسان خودش یک شکلی دارد و با تغییری که می‌خواهی در او ایجاد کنی او را می‌شکنی. انسانها در مقابل تغییر مقاومت نشان می دهند. مخالفت می کنند و موضع می گیرند. و این آغاز تنش و درگیری است.

ما هیچ کدام از این دو گروه را قبول نداریم. بلکه برخورد منطقی و معقولانه و به دور از افراط و تفریط را قبول داریم. اول یک نگاهی به خودتان بیندازید به سن و ظاهر و باور و اخلاق و ایمان و شرایط تفکرات و خلق و خوی خودتان(حتما به آینه مراجعه کنید). ببینید چطوری هستید. و یکی را متناسب با خودتان انتخاب کنید.

ما برای جمع بندی معیارهای ازدواج اینگونه عمل می کنیم. که دو خط قرمز و زرد را در نظر می گیریم.

خطوط قرمز: خطوطی هستند که زندگی مشترک را تهدید می‌کنند. خطوطی هستند که نمی‌توانیم از کنار آنها بگذریم. اگر شرایط آیندة زندگی من یک خط قرمز داشته باشد، من با او ازدواج نمی‌کنم. مثلا  داشتن دوست پسر یا دوست دختر قبل از ازدواج یک خط قرمز برای کسی می‌تواند ‌باشد.

خطوط زرد: خطوطی هستند که حساسیت‌های ما را بالا می‌برند ما را در انتخاب نگران می‌کنند و دچار تشویش می‌شویم ولی به خاطر یک خط زرد نمی‌گوییم که تو را نمی‌خواهم.خطوط قرمز و زرد یکسان و ثابت و فرمولی نیستند بلکه خطوط قرمز و زرد هر کسی منحصر به خود اوست. یک نفر ممکن است بسیار به مبانی دینی مقید باشد و نماز برای او خیلی مهم باشد. برای این آدم نماز می شود خط قرمز. ولی یک نفر که اصلا خودش هم نماز نمی‌خواند برایش مهم نیست که طرف مقابلش بخواند یا نخواند.

هر سه خط زرد می شود یک خط قرمز:

یعنی اگر طرف مقابل شما سه خط زرد داشت هیچ جای بحث و چانه زندن هم ندارد. دقت کنید اگر خطوط قرمز و زردتان زیاد باشد باز هم دچار افراط شدید. خطوط زرد و قرمزتان را باید در جایی بنویسید که وقتی خواستگاری میروید یا کسی می‌آید خواستگاری شما بدانید که خطوط شما چیست و به صراحت جواب مثبت یا منفی بدهید. اما اگر خطوط قرمز و زردتان زیاد بود مثلا 200 تا خط قرمز و 500 تا خط زرد! (به خنده) این که دیگر نمی شود ازدواج کرد. این می شود افراط. و اگر خطوط قرمز و زرد شما هم خیلی کم بود مثلا 2 تا زرد بود و 1 قرمز. این هم تفریط است.

حداکثر تعداد خطوط زرد وقرمز

تعداد خطوط زرد حداکثر 10 تا و تعداد خطوط قرمز حداکثر 5 تا باشد معقول و منطقی است. این خطوط قرمز و زرد را در جایی بنویسید که در جمع بندی معیارها ببینید برای شما چه کسی همسر ایده آل است. ممکن است برای شما یکسال اختلاف سنی زیاد مهم نباشد (هر چند می‌تواند یک خط زرد به حساب بیاید) یعنی به خاطر داشتن این خط زرد او را کامل رد نمی‌کنید. و یک نفر هم اصلا سن برایش مهم نیست خب برای این فرد اصلا خط زرد هم محسوب نمی شود. پس این شما هستید که معیارها جمع بندی می‌کنید. پس خیلی کار سخت نیست. دا   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۰۹

ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻫﻔﺘﻢ: ﺳﻦ اﺯﺩﻭاﺝ

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۰۸ ق.ظ

1. سن مناسب برای ازدواج

سن مناسب برای ازدواج اگر همه چیز محیا باشد برای دختر 18 تا 19 و برای پسر 23 تا 24 سال. اگر حوالی این سنین میل به ازدواج داشتید و شرایط ازدواج هم داشتید، به خانواده اصرار کنید که می خواهید ازدواج کنید.

رسول الله (ص): هیچ جوانی نیست که در اوایل جوانی ازدواج کند، مگر اینکه شیطان فریاد بزند ای وای که دو سوم دین او از دست من در امان ماند.

مقام معظم رهبری: پیامبر اکرم اصرار داشتند جوانها زود ازدواج کنند چه دختر چه پسر، البته با میل و اختیار خودشان نه اینکه دیگران برایشان تصمیم بگیرند. ما هم باید در جامعة خودمان این را رواج دهیم، جوانها در سنین مناسب وقتی از دوران جوانی خارج نشده‌اند در همان حال گرمی و شور و شوق باید ازدواج کنند. این خلاف برداشت و تلقی خیلی از افراد است که خیال می‌کنند ازدواجهای دوران جوانی ازدواجهای زودرس است و ماندگار نیست. اگر درست صورت بگیرد ازدواجهای ماندگار و خوبی خواهد بود هر چه زودتر بهتر، این که می‌گوییم هر چه زودتر بهتر یعنی از همان وقتی که دختر و پسر احساس نیاز می‌کنند به داشتن همسر، این کار جلوی طغیانهای جنسی را می‌گیرد.

2. فاصله‌ی سنی مناسب چه سنی است؟

فاصلة سنی مناسب برای ازدواج همان فاصلة سنی است که بین بلوغ جنسی دختر و پسر است. یعنی 6 سال. و یا اگر آن را گسترش بدهیم می گویم بهترین فاصلة زمانی بین خانم و آقا بین 5 تا 7 سال است. اگر این اختلاف سنی بیش از این باشد هم ما توصیه نمی‌کنیم. چون باعث اختلاف در تمایلات (مثل تمایلات جنسی) اختلاف در دید، اختلاف در نیازها ،سلیقه ها، خواسته‌ها و عقیده ها می شود و مثل دو تا آدمی می مانیم که از دو نسل هستیم.

بر اساس آمار رسمی سازمان ثبت احوال در سه ماة اول سال 86 در 91/11 درصد از ازدواجهای ثبت شده اختلاف سنی بین زوج و زوجه صفر بوده است. که این رقم در سه ماة اول سال 87 به 29/12 درصد افزایش یافته است. نرخ طلاق در این دسته در سه ماهة اول سال 86،  11/10 بوده که در سه ماهة اول سال 87 به 29/12 درصد افزایش یافته است. یعنی با اینکه میزان ازدواج همسالان در این یکسال بیشتر شده ولی میزان طلاق هم افزایش یافته است. درصد ازدواجهایی که دختر یکسال از پسر بزرگتر بوده در سه ماهة اول سال 86، 57/3 درصد است. که این رقم در سه ماهة اول سال 87 به 68/3 افزایش پیدا کرده است.میزان طلاق در همین گروه در سه ماهة اول سال 86، 22/3 بوده و در سه ماة اول سال 87 ، 68/3 بوده.و همچنین آنجایی که دخترها دو سال از پسر بزرگتر بوده. (هر چی سن دخترها بالاتر از پسرها بوده طلاق ها بیشتر است)

من ندیدم(دکتر شاهین فرهنگ) آمارها تایید بکنند که اگر دختر و پسر هم سن باشند یا دختر بزرگتر باشد ثبات ازدواج بیشتر است. حداقل در مملکت ما اینگونه نیست. من ازدواج بین هم‌سن‌ها را توصیه نمی‌کنم. و ازدواجی که دختر خانمها بزرگتر هستند را اصلا توصیه نمی‌کنم. آمار طلاق باید به ما بگوید که این کار را بکنیم یا نکنیم.

3. دلایل لزوم اختلاف سنی دختر و پسر در ازدواج

یک) دختر ها زودتر از پسرها به بلوغ عقلی می رسند.

دو) دلزدگی آقا از  چین و چروک شدن پوست خانم.

سه) خانمها در سنین بالا قادر به برآوردن نیاز جنسی آقایان نیستند.

یک)دختر ها زودتر از پسرها به بلوغ عقلی می رسند.یک دختر یک و نیم روزه از نظر درک دنیای اطرافش به اندازة یک پسر سه ماه است. یک دختر خانم بیست ساله از نظر ادراکی برابری می‌کند با پسری که سنش 25 تا 27 است. (البته این میانگین در ایران است. ممکن است یک پسری 19 سالش باشد اما از یک زن 30 ساله بیشتر بفهمد. این استثناء است).به خاطر همین وقتی بین دختر و پسر اختلاف سنی باشد باعث می‌شود که ما با هم، هم سطح شوند. ولی اگر هر دو هم سن باشند آن زن چند سالی از آن مرد جلوتر است برای همین خانم همیشه فکر می‌کند بیشتر از آقا می‌فهمد، همیشه فکر می‌کند لازم است به آن آقا تذکر بدهد. و آقا فکر می‌کند که دیگر زن ندارد بلکه یک مامان به مامانهایش اضافه شده. و این مامان بازی که این خانم با این آقا می‌کند آقا را وادار به عصیان و اعتراض و کج رفتاری و کج خلقی می‌کند. آقا می‌گوید من زن نگرفته‌ام که صبح تا شب به من دستور بدهد، مامانم بود بس بود.

دو) دلزدگی آقا از  چین و چروک شدن پوست خانم. به دلیل اینکه خانمها از نظر جسمی چون پوستشان نازک تر است زودتر از آقایان پوستشان دچار چین و چروک می شود و زودتر از شکل می‌افتند مخصوصا اگر یکی دو بار هم ضایمان کنند.  حالا اگر خانم و آقایی هم سن ازدواج کنند و خانم زودتر دچار چین و چروک می شود و زودتر نشاط و شادابی بدن و پوست و چهره را از دست می‌دهد و ممکن است دل آقا را بزند. البته اگر یک مردی مرد باشد اصلا به این چیزها فکر نمی‌کند. ولی هستند کسانی که اینگونه نیستند و می خواهند دنبال زنانی بروند که شاداب تر و سرحال تر باشند. ولی وقتی سن آقا بیشتر باشد دیرتر به آن جایگاهی می رسد که جذابیت‌هایش را از دست بدهد.

سه)خانمها در سنین بالا قادر به برآوردن نیاز جنسی آقایان نیستند. هورمونهای جنسی خانمها از 50 سالگی به بعد کاهش پیدا می‌کند و تمایلات جنسی شان کم می شود و کمتر خواهان روابط جنسی بطور کامل و مرتب هستند. ولی آقایان دویست سال هم عمر کنند هنوز سر پا هستند. حالا اگر زن کوچکتر باشد دیرتر به آن جایگاهی می‌رسد که کشش جنسی در او کم می شود. در آمار طلاق کشور یک سری از طلاقها مربوط به سنین بالا است که آقایان خواهان روابط جنسی هستند ولی خانمها زیر بار نمی روند.

4. ازدواج در 30 سالگی

هر چه که به سن سی سال نزدیکتر می شویم این اختلاف می تواند کمتر و کمتر و کمتر بشود. مثلا اگر یک آقای 28 ساله می خواهد ازدواج کند می تواند با یک خانم 26 یا 27 ساله ازدواج کند یعنی اختلاف سن بین 2 تا 3 سال. هر چه به سن 30 سال نزدیکتر می شویم اختلاف بین خانم و آقا می تواند کمتر و کمتر شود. تا 30 سال. در 30 سالگی توصیه می کنیم که لطفا با هم سن های خودتان ازدواج کنید. چرا؟ چون بلوغ عقلی در 35 سالگی کامل می‌شود. ما هم همة نگرانی مان در وحلة اول برای اختلاف سن ازدواج بلوغ عقلی است وقتی دختر یا پسر به این سن می رسند دیگر به بلوغ عقلی رسیده اند. و ما دیگر مشکلی در این باب نداریم.

وقتی می گوییم بهترین سن برای ازدواج پسر 23 و 24 سالگی است برای این است که در این سن پسر به بلوغ هایی که گفتیم رسیده. که یکی از آنها ثبات عقلی و احساسی است حالا اگر پسری در این سن به این قابلیتها نرسیده باشد ما ازدواج با او را توصیه نمی‌کنیم. در مورد دختر هم همین است. اگر گفتیم بهترین سن برای ازدواج یک دختر 18 یا 19 سالگی است در صورتی است که به پختگی و بلوغهای گفته شده رسیده باشد.

فرمول غلط:

یکی از فرمولهایی که برای ازدواج پیشنهاد میشه این است که سن پسر را تقسیم بر 2 کنید به علاوة 7 کنید، سن مناسب دختر می شود. که این فرمول غلطی است. چون مثلا اگر یک مرد 60 ساله بخواهد ازدواج کند در این فرمول باید با یک خانم 37 ساله ازدواج کند!

شکایت دخترها:

اکثر دخترهایی که با پسرهای هم‌سن خودشان ازدواج می‌کنند. یک شکایت مشترک دارند. ومی‌گویند همسرشان بچه است و پخته و عاقل نیست. کسی نیست که بشود به او تکیه کرد بلکه کسی است که خودم باید او را جمع کنم. دختر خوب، نگو که رفتارهای او روز به روز دارد من را دلسرد می‌کند چون این پسر رفتارش طبیعی است مقتضای سنی او این است. تو اشتباه کردی با هم‌سن خودت ازدواج کردی. تو 6 سال از او جلوتر هستی. قبول دارید رشد گل از درخت بیشتر است. خب خانمها گل هستند! چون سریع تر رشد می‌کند و لطیف تر است.

شمایی که هم‌سن هستید با هم حرف بزنید و بعد بگید ما خیلی با هم تفاهم داریم و همدیگر را درک می کنیم. اینها احساسات است. این با زندگی کردن زیر یک سقف خیلی فرق می‌کند. خانم شما الان از این آقا خیلی چیزها را نمی‌خواهی. آقا شما هم همینطور. (نه نان و آبی هست نه اجاره خانه ای) بلکه فقط از روی احساسات حرف می زنید. اختلاف سن باید باشد.

سوال: مگر خانم خدیجه (س) همسر پیامبر از ایشان بزرگتر نبودند خب ما هم از ایشان الگو می‌گیریم؟

جواب:فقط این جا الگویتان خانم خدیجه است، هیچ جای دیگر الگوی شما ایشان نیست؟ ما توصیه نمی کنیم خانها از آقا بزرگتر باشد. چنین مواردی از استثناء ها هستند. کسی جز حضرت خدیجه در آن زمان هم کفو پیامبر نبود که با ایشان ازدواج کند ( و این تقدیر الهی بود که حضرت زهرا (س) از خانم خدیجه متولد شوند.)

5. افرادی که برای ازدواج با یکدیگر مناسب نیستند

1. اختلاف سنی 10 سال و 15 سال: اگر اختلاف سنی بین دو نفر خیلی زیاد باشد زندگی خوبی نخواهند داشت.

دلایل:

1. عدم تناسب در نیازهای جنسی: مثلا:دختری که سن کمتری دارد بیشتر می خواهد و پسری که سنش بیشتر است کمتر می خواهد.

2. عدم هماهنگی در نگاه به زندگی و خواسته ها.  مثلا:خانم میخواهد شیک و جوون پسند بپوشد ولی آقا می‌خواهد رسمی یاسنتی بپوشد.

3. ممکن است حوصلة رفتارهای همدیگر را نداشته باشیم. مثلا :ممکن حوصلة بیرون رفتن را با هم نداشته باشند. یک مرد 40 ساله مسلما نمی تواند تحرک یک خانم 30 ساله یا 25 ساله را داشته باشد بالاخره یک جاهایی کم می آورد.

2. ازدواج زود هنگام و دیر هنگام:

آثار سوء ازدواجهای زود هنگام:

ازدواج زودهنگام ازدواجی است که دختر کمتر از 18 و آقا کمتر از 23 سال باشد.

یک. کم تجربگی: به حد کافی بزرگ نشده اند و عقلانیت و پختگی لازم را ندارند. در نتیجه مدام مثل بچه ها با هم درگیری و تنش دارند. و توان حل مسأله را هم ندارند. و به خاطر این تنش ها و نداشتن توانایی برای حل آن اتفاق دوم می افتد.

دو. دخالت والدین دو طرف: پدر او می‌گوید این کار را بکن و مادر او می‌گوید این کار را بکن. و آرام آرام این نهادینه می‌شود. یعنی والدین عادت می‌کنند به دخالت در زندگی این زوج. و وقتی آنها کمی سنشان بالاتر می‌رود و عاقل‌تر می‌شوند از دست دخالت‌های خانواده‌ها کلافه می‌شوند، چون دیگر آنها نمی‌توانند دخالت نکنند چون عادت کرده‌اند.

سه. زایمان پر خطر: اگر دختر در سنین کمتر از 18 سال حامله شود و بخواهد زایمان کند ، از نظر علمی به این زایمان پر خطر گفته می شود. چرا پر خطر؟ 1. برای اینکه دختر در زمان بارداری فشار خون بسیار بالایی دارد و این فشار خون بالا او را آزار می‌دهد. 2.کم خونی خواهد داشت. 3.احتمال تولد نوزاد نورس با وزن خیلی کم وجود دارد. 4.احتمال تولد نوزاد مرده وجود دارد. 5.احتمال تولد نوزاد با بهرة هوشی پایین وجود دارد.

آثار سوء ازدواج دیر هنگام:

ازدواج دیرهنگام ازدواجی است که سن دختر از 35 و سن پسر از 40 گذشته باشد. نه اینکه بگوییم اینها حق ازدواج ندارند. نه. در هر سنی که انسان مجرد باشد می تواند ازدواج کند و باید ازدواج کند ولی ازدواج خوبی نخواهد بود.

یک:کم شدن شور و شوق برای زندگی مشترک.  رمق و اشتیاقی برای کیف کردن و لذت بردن از زندگی وجود ندارد. آمادگی مان برای لذت بردن از زندگی زناشویی کمتر می‌شود.

دو:احتمال اینکه در دام گناه بیافتیم بیشتر است. بالاخره انسان فشار شهوانی دارد. وقتی ازدواج او دیر شود ممکن است به گناه بیافتیم.

سه:از دست دادن موقعیتهای خوب. تا  زمانی خاص برای یک دختر خواستگارهای خوب می‌آید.( از 30 که عبور کردی چطور بشود سالی یک خواستگار برایت بیاید). آقا پسر تا یک سنی وقتی زنگ می زنید برای خواستگاری به شما می‌گویند تشریف بیاورید، قدمتان به روی چشم. بعد دیگر کمتر به عنوان خواستگار شما را می پذیرند.

چهار: حوصلة بچه دار شدن و تربیت فرزند را هم ندارید. تازه اگر حوصله هم داشته باشید و بچه دار هم بشوید اختلاف سنی زیادی بین والدین و فرزند بوجود می آید. پدری که 40 سالگی قرار است بچه دار شود اختلاف سنی شما 40 سال است. چطور حوصله دارید با بچه بازی کنید؟ او را پارک ببرید؟ وقتی سن بچه بالا رفت دوستهایش فکر می کنند که پدر او پدربزرگ او است و این برای بچه سخت است و به او بر می‌خورد. شما وقتی بچه تان 20 سالش شد دیگر از این دنیا رفته ای و پشت بچه خالی شده.

پنج: وقتی دیر ازدواج می‌کنیم مشکلات فراوانی برای فرزند دار شدن خواهیم داشت. خانمی که بالای 35 سال است بخواهد بچه دار شود و زایمان کند مثل خانم زیر 18 سال است. یعنی پر خطر است. مادری که در این سن باردار می شود فشار خون بالایی خواهد داشت و احتمال اینکه نوزاد به دنیا آمده منگل باشد خیلی بیشتر است. (از آن 5/3 درصد خیلی بالاتر است) و یا بچه مرده یا با ضریب هوشی پایین به دنیا بیاید خیلی زیاد است. احتمال خطر برای مادر در زایمان خیلی زیاد است. و مردها وقتی از سن 35 سالگی عبور می‌کنند تعداد اسپرمی که بدن آنها تولید می‌کند کاهش پیدا می‌کند و ممکن است برای باردار شدن خانمها مشکل ایجاد شود.

شش: وقتی دیر ازدواج می‌کنید از مزایا و امتیازهایی آسمانی ازدواج که خدا مجانی به شما می دهد محروم می‌شوید.(یک مرد و زن متأهل که بخوابد ثوابش بیشتر از یک مرد یا زن مجرد است که شب بیدار است و روزها روزه می گیرد)

هفت: توقعات ما از یکدیگر بالا می رود. من وقتی جوان هستم به هزار و یک دلیل همه خواستگارها را رد می‌کنم ولی با افزایش سن توقع بالاتر میرود. نه تنها توقعات خودت بلکه توقعات اطرافیان تو هم بالاتر می رود. من اگر برای پسرم برم خواستگاری کنم از یک دختر 20 ساله اصلا انتظار ندارم که این دختر خانم بتواند خوب آشپزی کند یا حتی بتواند آشپزی کند. ولی اگر من برم خواستگاری از یک دختر 29 ساله سوال می کنم که آشپزی بلد است و اگر بلد نباشد پس کی می خواهد یاد بگیرد؟ یک پسر 26 یا 27 ساله که خواستگاری می آید نباید از او انتظار داشته باشیم که خانه داشته باشد، ولی اگر یک پسر 40 ساله بیاید خواستگاری دختر 35 سالة من، می گویم ببخشید خانه دارید؟ نه؟ تو اگر الان که 40 سالته نتوانستی صاحب خانه بشوی پس کی می خواهی خانه دار بشوی؟ نوه هایت می خواهی خانه دار بشوند؟

هم توقعات ما برای ازدواج بالا می رود و هم توقع اطرافیان. دختر خانم می‌گویید من جوان که بودم صد تا خواستگار را به این دلیل و آن دلیل رد کردم حالا این را قبول کنم. من آن را رد کردم بیایم این را قبول کنم. و آن وقت است که دیگر ازدواج نمی‌کنیم.

هشت: فشار عصبی برای کنترل غریزة جنسی. ما وقتی دیر ازدواج می‌کنیم اگر نخواهیم روابط نامشروعی داشته باشیم و عفت خودمان را حفظ کنیم در کنترل هیجانات جنسی مان اجبار داریم و این باعث فشار عصبی بر انسان می شود. من وقتی بعد از 35 سال غریزة جنسی ام را کنترل کردم باعث فشارهای عصبی می شود.

نه:وقتی سن ما بالا می رود طراوت و شادابی و زیبایی مان هم کم می شود. و بیماری هایمان بیشتر می شود.

ده:احتمال فوت والدین وجود دارد. من اگر در سن پایین ازدواج کنم و زندگی ریتم طبیعی خودش را داشته باشد پدر و مادرها معمولا باید تا 60 یا 70 سال عمر بکنند. و در این شرایط ما اگر ازدواج بکنیم پدر و مادر ما حامی ما هستند. ولی اگر در 35 یا 40 سالگی بخواهیم ازدواج کنیم احتمال این که یکی یا هر دوی والدین فوت کرده باشند هست. و اینجوری ازدواج سخت تر می شود. می دانید چرا؟ چون دیگر کسی نیست که برای من خواستگاری برود و برای من آستین بالا بزند و باید خودم اقدام بکنم. و اتفاق دومی که می افتد این است که وقتی پدر و مادر می روند ممکن است مسئولیت و باری بر روی دوش ما قرار بگیرد. مثلا من ازدواج نکردم تا اینکه پدر فوت کرد و حالا برادر و خواهر کوچکتر از خودم دارم که اگر بخواهم ازدواج کنم تکلیف آنها چی می شود؟ احتمال ازدواج را کم می کند. ولی اگر ازدواج کرده باشم می توانم مثلا خواهر کوچک خودم را ببرم خانة خودم زندگی کند.

یازده: اگر ما دیر ازدواج کنیم مانع ازدواج خواهر و برادرهای بعد از خودمان می شویم. چون اگر من تا 35 سالگی ازدواج نکردم هرچی خواستگار برای خواهر و برادرهای کوچک من می آید می گویند نه اول باید خواهر یا برادی بزرگتان ازدواج کند و بعد شما.

دوازده:وقتی دیر ازدواج کنیم انعطاف پذیری مان کمتر می شود. نصیحت پذیری مان هم کم می شود.

پیامبر اکرم (ص): دوشیزگان مانند میوة روی درخت هستند هنگامی که برسند و چیده نشوند نور خورشید آنها را از بین می برد و باد نیز آنها را به این سو و آن سو پراکنده می کند.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۰۸